"‏نیست دگر قرص قمر پیش ما"‏ از : فرزند یکی از پاسداران محافظ ایشان


نیست دگر قرص قمر پیش ما
"فرزند یکی از پاسداران محافظ ایشان "


زود بشد، سوی خدا پر کشید
جام وصال خود و حق سر کشید

منتظری رفت ولی بی ریا
عرش بدو گفت بیا و بیا

منتظری چشمه ای از نور بود
از دغل و کذب و ریا دور بود

منتظری نور دل ناس بود
خط و حساب و منشش راست بود

دیدن او بود بهشت برین
منتظری ، روی زمین بهترین
 
منتظری ، منتظر یار بود
معنی تام اولوا الالباب بود

بیت چه احزان شده بی بوی او
خانه چه ویران شده بی روی او

ریش شد از دوری او قلب ما
نیست دگر قرص قمر پیش ما