غیر نه چیز هم طلب مینموده اند؛ لذا ائمه خواسته اند شیعه را بر اداء زکاتی که سلاطین طلب میکردند به جهت دفع شر آنان از شیعه ترغیب کنند. و این نکته ای است شایان توجه.مکرر این احتمال با بیان یک قاعده کلی در بسیاری از روایات مبنی بر بودن زکات در هر چه سنجیده میشود منافات دارد؛ زیرا ظاهر این بیان چیزی بیشتر از تقیه میباشد؛ علاوه بر این اگر زکات موجب تحکیم اساس حکومت غصب و ظلم شود، چگونه ائمه (ع) شیعه را ترغیب به دادن آن به ظالم میکرده اند، این گونه بیان با روحیه ظلم ستیزی آنان توافق ندارد. مگر اینکه ما زمان و مکان را در مسأله دخیل بدانیم و بگوئیم: اگر حکومت غصب و ستم باشد باید حداقل که همان نه چیز است را پرداخت نمود؛ و اگر حکومت عدل و حق باشد زکات به مفهوم گسترده آن باید پرداخت گردد؛ چنانچه استاد بزرگوار در قسمت بعد به آن تصریح فرموده اند. (مقرر)
وجه چهارم: چیزی است که ما آن را به نحو احتمال ذکر نموده ایم، گرچه التزام به آن دشوار میباشد؛ فشرده آن اینکه: اصل ثبوت زکات از قوانین اساسی اسلام بلکه جمیع ادیان الهی است، و زکات در آیات قرآن همانند نماز که ستون دین است قلمداد شده، چون اساس مالی حکومت اسلامی است؛ و این فریضه در آیات زیادی تکرار گردیده، مخصوصا اگر خمس را هم به زکات ارجاع دهیم و آن را از مصادیق زکات بدانیم چنانچه این موضوع همراه با آیاتی که پرداخت زکات را از قول مسیح (ع) و اسماعیل (ع) و انبیاء گذشته بیان میکرد قبلا گذشت، پس زکات در جمیع ادیان الهی امری ثابت بوده و در اسلام نیز تشریع گردیده است.
از سوی دیگر چون منابع مالی مردم و ثروت آنان به حسب زمانها و مکانها مختلف میباشد، و دین اسلام هم برای جمیع بشر و برای همیشه تشریع شده، چنانکه قرآن و سنت بیانگر این حقیقت اند، به ناچار اصل ثبوت زکات در قرآن ذکر شده و پیامبر(ص) مخاطب به آیه شریفه "خذ من اموالهم صدقة"توبة (9) 103/ گردیده، ولی در قرآن آنچه در آن زکات است به نحو تعیین ذکر نشده بلکه جمع مضاف (اموالهم) که