صفحه ۶۲

غیر نه چیز هم طلب می‎نموده اند؛ لذا ائمه خواسته اند شیعه را بر اداء زکاتی که سلاطین طلب می‎کردند به جهت دفع شر آنان از شیعه ترغیب کنند. و این نکته ای است شایان توجه.مکرر این احتمال با بیان یک قاعده کلی در بسیاری از روایات مبنی بر بودن زکات در هر چه سنجیده می‎شود منافات دارد؛ زیرا ظاهر این بیان چیزی بیشتر از تقیه می‎باشد؛ علاوه بر این اگر زکات موجب تحکیم اساس حکومت غصب و ظلم شود، چگونه ائمه (ع) شیعه را ترغیب به دادن آن به ظالم می‎کرده اند، این گونه بیان با روحیه ظلم ستیزی آنان توافق ندارد. مگر اینکه ما زمان و مکان را در مسأله دخیل بدانیم و بگوئیم: اگر حکومت غصب و ستم باشد باید حداقل که همان نه چیز است را پرداخت نمود؛ و اگر حکومت عدل و حق باشد زکات به مفهوم گسترده آن باید پرداخت گردد؛ چنانچه استاد بزرگوار در قسمت بعد به آن تصریح فرموده اند. (مقرر)

وجه چهارم: چیزی است که ما آن را به نحو احتمال ذکر نموده ایم، گرچه التزام به آن دشوار می‎باشد؛ فشرده آن اینکه: اصل ثبوت زکات از قوانین اساسی اسلام بلکه جمیع ادیان الهی است، و زکات در آیات قرآن همانند نماز که ستون دین است قلمداد شده، چون اساس مالی حکومت اسلامی است؛ و این فریضه در آیات زیادی تکرار گردیده، مخصوصا اگر خمس را هم به زکات ارجاع دهیم و آن را از مصادیق زکات بدانیم چنانچه این موضوع همراه با آیاتی که پرداخت زکات را از قول مسیح (ع) و اسماعیل (ع) و انبیاء گذشته بیان می‎کرد قبلا گذشت، پس زکات در جمیع ادیان الهی امری ثابت بوده و در اسلام نیز تشریع گردیده است.

از سوی دیگر چون منابع مالی مردم و ثروت آنان به حسب زمانها و مکانها مختلف می‎باشد، و دین اسلام هم برای جمیع بشر و برای همیشه تشریع شده، چنانکه قرآن و سنت بیانگر این حقیقت اند، به ناچار اصل ثبوت زکات در قرآن ذکر شده و پیامبر(ص) مخاطب به آیه شریفه "خذ من اموالهم صدقة"توبة (9) 103/ گردیده، ولی در قرآن آنچه در آن زکات است به نحو تعیین ذکر نشده بلکه جمع مضاف (اموالهم) که

ناوبری کتاب