صفحه ۴۹۹

شنید... حضرت فرمود... اگر من کشنده دوستان بودم البته کسی را که در این اطاق است و کسی را که در این اطاق است و کسی را که در این اطاق است کشته بودم، و اشاره به سه اطاق کرد... اصبغ گوید: در یکی از اطاقها عایشه و کسانی از خواص او، و در دیگری مروان بن حکم و جوانانی از قریش، و در سومی عبدالله بن زبیر و فامیل او بودند.

از اصبغ سؤال شد: پس چرا دستتان را بر اینان نگشودید تا آنان را بکشید؟ آیا اینان افراد اصلی این فتنه نبودند؟ پس چرا آنان را باقی گذاشت ؟

گفت: به خدا سوگند ما دستانمان را بر قبضه شمشیر زدیم و چشمانمان را به طرف آن حضرت تیز کردیم تا اینکه درباره آنان به ما فرمان دهد، ولی حضرت فرمانی نداد و عفوش شامل حال آنان شد."مستدرک الوسائل ‏251/2، باب 21 از ابواب جهاد عدو، حدیث 4

در مستدرک همین روایت را از دعائم نقل کرده است.دعائم الاسلام ‏393/1، کتاب الجهاد - بیان جنگ اهل بغی.

(اما روایاتی از اهل سنت که در آن بین اهل بغی که دارای گروه پشتیبانند و غیر آن تفصیل نیست:)

13- در سنن بیهقی به سند خویش از ابن عمر است که گوید: "رسول خدا(ص) به عبدالله بن مسعود فرمود: ای پسر مسعود، آیا می‎دانی حکم خدا درباره کسانی از این امت که بغی می‎کنند چیست ؟ ابن مسعود گفت: خدا و رسولش آگاهترند.

حضرت فرمود: حکم خدا درباره آنان این است که گریخته شان تعقیب نشود، اسیرشان کشته نگردد، و زخم خوردگانشان از پا در نیایند.

در روایت خوارزمی پس از جمله "و زخم خوردگانشان از پا در نیایند" اضافه کرده: و اموالشان تقسیم نگردد."مستدرک الوسائل ‏251/2، باب 21 از ابواب جهاد عدو، حدیث 2

ناوبری کتاب