پس به طور کلی در آیه شریفه که اساس حکم "بغی" است اسمی از امام نیست، ولکن هر جنگ و نزاعی در خارج توقف بر وجود امام یا فرمانده ای که جنگجویان را رهبری کند و کار و سخن آنان را سر و سامان بدهد دارد. و قهرا وجود امام شرط "وجود" است نه وجوب، به این معنی که بدون امام امکان دفع طغیان وجود ندارد، پس انتخاب و تحصیل امام واجب است نه اینکه وجود امام شرط وجوب باشد به طوری که تا او نباشد حکم وجوب دفع طغیان هم نباشد، چنانکه قبلا در بحث جهاد پیرامون شرط "وجود" و "وجوب" مطالبی بیان شد، رجوع نمائید.مجمع البیان 124/4 (جزء 7 تفسیر).
و فقهاء از لفظ "بغی" در آیه شریفه اسم "بغاة" را برای کسانی که بر امام خروج کنند گرفته اند. و نزد فقهاء شیعه "بغی" صفتی است مذموم که بدون اشکال حرام است؛ برخلاف بعضی از فقهاء (سنت) که برای تصحیح عمل صحابه، آن را بر "اجتهاد اشتباه گونه" حمل کرده اند.
و اما اینکه در آیه شریفه از طایفه باغی به مؤمن تعبیر شده (طائفتان من المؤمنین) بر یک نحو مجاز در تعبیر حمل میشود که به اعتبار در نظر گرفتن حال طایفه باغی قبل از بغی است، یا به ملاحظه اعتقادی است که باغی دارد (که خود را مؤمن میداند) و یا به جهت این است که بین فسق و بعضی از مراتب ایمان منافاتی نیست. و این نکته ای است شایان توجه.
پس مقام مورد بحث نظیر این گفتار خداوند است: "و ان فریقا من المؤمنین لکارهون یجادلونک فی الحق بعد ما تبین کانما یساقون الی الموت و هم ینظرون - خداوند تو را از خانه ات به حق بیرون فرستاد (به سوی جنگ