صفحه ۴۷۰

نمود، شکی نیست که چنین اسیری از غنائمی محسوب می‎شود که حق غانمین است، چنانکه علامه و شهید اول و دوم و غیر آن دو به آن تصریح فرموده اند. و بین تخییر امام نسبت به آنچه که غنیمت باشد مثل برده گرفتن و قبول فدیه که هر دو غنیمت هستند یا غیر آن [نظیر کشتن اسیر و یا آزاد کردن او که این دو مصداق غنیمت نیستند] و بین حق غانمین منافاتی نیست، بعد از اینکه امام از خود مؤمنان به آنان سزاوارتر است. و با این فرض که امام اسیر را به اعتبار مال بودن به بردگی گرفته و یا در مقابل آزادی وی فدیه دریافت کند حق غانمین هم به آن تعلق می‎گیرد، مثل مسأله اولیاء قصاص که در صورت قبول دیه در درجه اول بدهکاریهای مقتول و غیر آن به دیه تعلق می‎گیرد."تذکره 424/1

قبلا در اوائل بحث غنایم گذشت که تقسیم در غنیمت حتمیت ندارد، بلکه امام در صورتی که صلاح ببیند می‎تواند آن را ببخشد و هبه نماید، و نیز می‎تواند با آن احتیاجات را برطرف کند اگرچه همه آن در احتیاجات منتهی 927/2 مصرف شود، پس برای چه این حکم در فدیه و برده جاری نشود؟

نکته ششم: [نقش اسلام آوردن اسیر در مجازات وی ]

قبلا از مبسوط شیخ طوسی بیان شد که فرمود:

"اگر اسراء اسلام اختیار کنند احکام سه گانه از آنان برداشته نمی شود، فقط کشتن از آنان برداشته می‎شود.

برخی گفته اند: اگر اسلام بیاورد برده شدن نیز ساقط می‎گردد، زیرا عقیل بعد از اسیر شدن اسلام آورد، پیامبراکرم (ص) از او فدیه گرفت و او را به بردگی نگرفت."مغنی ‏401/10

ناوبری کتاب