ابن قدامه حنبلی در مغنی گوید:
"بی گمان هر شیوه ای از این شیوه ها نسبت به برخی اسراء شایسته تر است، اسیری که دارای قدرت بوده و نسبت به مسلمانان کینه دارد و نگه داشتنش برای مسلمین ضرر دارد، کشتن او بهتر است؛ و اسیر ضعیفی که دارای مال و ثروت زیاد میباشد فدیه دادن او بهتر است، و اسیری که نسبت به مسلمانان حسن نظر دارد و با منت گذاردن بر او امید میرود که اسلام آورد یا به مسلمانان کمک میکند تا اسرایشان را آزاد کنند و از آنها پشتیبانی میکند، منت گذاردن بر او سزاوارتر است؛ و اسیری که با خدمتش مورد استفاده واقع میشود و مسلمین از شر او در امان هستند، نگهداری او بهتر است، مثل زنان و بچه ها. و امام نسبت به تشخیص مصلحت آگاهتر است پس سزاوار است که به اختیار او گذاشته شود."منتهی 928/2
از این کلمات استفاده میشود که تخییر در نزد اهل سنت تخییر مصلحت میباشد. ولکن شیخ طوسی در خلاف و نهایه و همچنین محقق در شرایع تخییر را مطلق ذکر کرده اند، چنانکه قبلا بیان شد. و روایت طلحه نیز از این جهت مطلق است.
مگر اینکه گفته شود: تخییری که برای امام است به عنوان این است که امام مسلمین و سرپرست و ولی آنان است و به جهت عصمت و عدالت است که اسلام در امام معتبر دانسته؛ پس به ناچار تخییر، به تخییر در چیزی که مصلحت مسلمانان در آن است منصرف است؛ زیرا اقتضای ولایت امر چنین چیزی است، علاوه بر اینکه چنین تخییری [که دائرمدار مصلحت اسلام و مسلمین باشد نه دلخواه امام ] با احتیاط مطابقت دارد.
نکته پنجم: اگر به اسیر به عنوان غنیمت بنگریم آیا حق غانمین است ؟
صاحب جواهر گوید:
"اگر امام به بردگی گرفتن یا آزاد نمودن اسیر در مقابل گرفتن مال را اختیار