صفحه ۴۴۶

گذر کرد و او همان حرفها را باز تکرار نمود و پیامبر(ص) چیزی نگفت، سپس فرمود: ثمامه را آزاد کنید. او را آزاد کردند، و رفت و غسل نمود و برگشت و اسلام آورد و جریان را برای قوم خود نوشت، آنان هم اسلام آوردند. این داستان به روشنی بر جواز منت گذاردن دلالت دارد، چون پیامبر(ص) او را بدون گرفتن چیزی آزاد نمود.

و روایت شده که اباعزه جهنی (جمحی خ. ل) در روز جنگ بدر اسیر شد و به پیامبر(ص) گفت: ای محمد، من دارای عیالم بر من منت گذار، حضرت هم بر او منت نهاد به شرط آنکه دیگر به جنگ برنگردد. او وقتی به مکه رفت گفت: من محمد(ص) را مسخره کردم ! و هنگام جنگ احد باز به جنگ آمد، پیامبر(ص) از اصحاب خواست که مواظب باشند تا او فرار نکند، مجددا اسیر شد، دوباره گفت: ای محمد(ص)، من دارای عیالم بر من منت گذار، پیامبر(ص) فرمود: بر تو منت گذارم تا به مکه برگردی و در اجتماع قریش بگوئی: من دوباره محمد(ص) را مسخره کردم ؟! مؤمن از یک سوراخ دو بار گزیده نمی شود، آنگاه پیامبر(ص) با دست خویش او را کشت. این روایت در جواز منت گذاردن صراحت دارد.

و اما دلیل بر جواز آزادسازی اسراء در برابر آزادی اسرای مسلمان روایتی است که ابوقلابه از ابی مهلب از عمران بن حصین روایت کرده که: پیامبر(ص) یک اسیر کافر را در مقابل گرفتن دو اسیر مسلمان آزاد نمود.

و اما دلیل بر جواز آزادسازی اسراء در مقابل مال کاری است که پیامبر(ص) هنگام جنگ بدر انجام داد، حضرت عده ای از کفار قریش را در مقابل گرفتن مال آزاد نمود؛ و قصه آن هم مشهور است. بعضی گفته اند: هر فردی را در مقابل چهارصد (درهم یا دینار) آزاد نمود؛ ابن عباس گفته: در مقابل چهارهزار درهم؛ و درباره همینها آیه شریفه: "ما کان لنبی ان یکون له اسری حتی یثخن فی الارض...عذاب عظیم" نازل شده است.

ناوبری کتاب