صفحه ۴۱۹

"حیره که نزدیک کوفه است از روی صلح فتح شده، و نیشابور و بلخ و هرات و فوسخ (کاشمر) و توابع آن از شهرهای خراسان بعضی از روی صلح فتح شده و برخی مفتوحة عنوة است، پس حال شهرهای خراسان مختلف است؛ شهرهای شام هم چنین است، نقل شده که حلب و حماة و حمص و طرابلس از روی صلح فتح گردیده و اهل طبرستان (مازندران) با اهل اسلام مصالحه نمودند، و آذربایجان با صلح فتح گردیده و اهل اصفهان امان نامه به امضاء رساندند و ری با جنگ فتح شد..."بنابر آنچه که برخی از علمای اصول مطرح کرده اند پس از عصر وحی اصولا دستیابی به احکام واقعی شرعی (برای بسیای از حوادث واقعه) به گونه قطع و یقین میسر نیست، چون استنباط احکام مبتنی بر اجتهاد و مطالعه ادله است و هر حکمی که استنباط شود به هر حال ظنی است، یا به دلیل ظنی بودن دلیل حکم و یا به دلیل ظنی بودن استنباط و برداشت مجتهد از ادله احکام، و این امر در نهایت به حجیت مطلق ظن می‎انجامد که این را انسداد می‎گویند. و برای این انسداد مقدماتی قائل اند که عبارت است از 1- علم اجمالی به وجود تکالیفی از ناحیه شرع برای انسان. 2- بسته بودن راه علم تفصیلی به بسیاری از تکالیف و نیز بسته بودن راه علمی. 3- یقین به اینکه شارع همه آن تکالیف را از ما خواسته است و نمی توان از آنها چشم پوشید چون مستلزم خروج از دین است. 4- عدم وجوب احتیاط در اطراف علم اجمالی، چون انجام همه مظنونات الوجوب و ترک همه مظنونات الحرمة مستلزم عسر و حرج و اختلال نظام بوده و یا اصلا امکان احتیاط در بعضی موارد وجود ندارد؛ مانند موارد دوران بین وجوب و حرمت. 5- امر دائر است بین رجوع به ظن که طرف راجح است و بین رجوع به وهم که طرف مرجوح است، و روشن است که تقدیم مرجوح بر راجح عقلا قبیح است، پس اخذ به ظن تعین پیدا می‎کند. انسداد نیز بر دو قسم است: انسداد صغیر و انسداد کبیر، انسداد صغیر آن است که باب علم فقط نسبت به سنت بسته بوده و در دیگر طرق راه کسب اطلاع باز است، انسداد کبیر آن است که باب علم در جمیع احکام چه از جهت سنت و چه غیر آن بسته باشد. (مقرر)

البته باید یادآور شد که بیشتر بلاد اسلام با جنگ فتح شده است، از آن جمله است مکه مکرمه - چنانچه پیش از این گفتیم - سواد عراق و بیشتر شهرهای شام و ایران و بلاد سند و شمال آفریقا و مصر و بلاد اندلس و مانند آن و تحقیق در کیفیت و حال این شهرها نیازمند تتبع زیاد بوده که با وضع این کتاب تناسب ندارد، به کتب مربوطه مراجعه فرمائید.

در متن عبارت کفایه سبزواری کلمه "فوسخ" آمده بود، در جواهر "قوسیخ" است، و در حاشیه مکاسب مرحوم سید محمدکاظم یزدی "ترشیج"کفایة الاحکام 79/ است؛ و شاید صحیح تر همین باشد که سید فرموده و مراد از آن "کاشمر" فعلی است (شهری در قسمت شرق ایران که اکنون جزو استان خراسان است).

پنجم: اما راجع به آنچه که مرحوم شیخ اعظم (انصاری (ره" درباره "اصالة عدم تملک" (استصحاب عدم ملکیت مسلمین و غیر آنان بر زمین) بیان نموده چنین گوئیم: اگر شک در اصل تملک زمین باشد، با اصل عدم تملک، چنین زمینی در زمینهای بدون صاحب قرار می‎گیرد، و هر زمینی بدون صاحب از انفال شمرده می‎شود، چنانکه در روایت ابی بصیر به نقل از امام محمدباقر(ع) که در مستدرک از کتاب عاصم بن حمید روایت شده آمده که زمین بدون صاحب از انفال است.اگر بگوئید: می‎دانیم حرام است، اما این تصرفی که جائر در اراضی خراجیه می‎کند حرمتش کمتر است از آن تصرفی که در ملک طلق مردم می‎کند. حالا که نمی دانیم این زمین خراجیه است یا غیرخراجیه، اینجا بر اینکه خراجیه است حمل کنیم تا اقل حرمتا و اقل فسادا باشد. (الف - م، جلسه 377 درس)

ناوبری کتاب