شده برای بیان حکم دیگری آمده، مانند سؤال از جواز داخل نمودن کشاورزان زمین خراجیه در عقد اجاره آن زمینها که در صحیحه حلبی آمده، و سؤال از واگذاری زمین به مبلغی بیش از آنچه از سلطان اجاره نموده، در روایت فیض بن مختار و مانند آن.
ثالثا: اینکه ادعا شده با حرمت اخذ، ضرر و حرج لازم میآید ممنوع است؛ چون حرمت اخذ از سلطان جائر، مختص آنجایی است که به طور آشکار دانسته شود که آن مال داده شده زکات یا خراج است، و همه آنچه که در دست سلطان جائر است چنین نیست، به دلیل احتمال وجود حلال در بین آنچه در دست سلطان است، و مجرد احتمال وجود حلال، در جواز اخذ از سلطان کفایت میکند. و علم اجمالی به وجود حرام پس از اینکه بعضی اطراف آن از محل ابتلاء خارج باشد ضرر نمی زند؛ همانند اخذ از کسی که حقوق واجبه خود مانند خمس و زکات را پرداخت نمی کند.
رابعا: اینکه گفته شد با حرمت اخذ از سلطان حرج و ضرر لازم میآید، جواب به نقض داده میشود که: با امتناع از اخذ دیگر چیزهایی که با ظلم از مردم میگیرند، از قبیل عشور (ده یک) و انواع مالیاتها هم حرج لازم میآید، پس به ناچار باید حکم به جواز اخذ آنها کرد، در حالی که هیچ کس چنین چیزی را نگفته است.
خامسا: در دلیل تعمیم مناقشه میشود به آنچه که در کلام شیخ اعظم آمده، از اینکه عنوان مسأله در کلمات فقهاء چیزی است که جائر میگیرد به جهت شبهه مقاسمه یا زکات (یعنی خودش را مستحق اخذ زکات میداند) چنانکه در منتهی آمده، یا به اسم خراج یا مقاسمه چنانکه در غیر منتهی آمده؛ و چیزی که سلطان جائر شیعه میگیرد به جهت شبهه خراج یا مقاسمه نیست، چون مراد از شبهه خراج و مقاسمه شبهه استحقاق آن دولت است که در مذهب عامه (اهل سنت) است نه در مذهب شیعه.