صفحه ۴۰۲

برای نیاز او هستند، و او به آنان بدهد آن اندازه که به دیگر مردم می‎دهد." آنگاه حضرت به من فرمودند: "برای چه عطای خود از بیت المال را رها کردی ؟" عرض کردم: از ترس دینم. حضرت فرمود: "چه چیز مانع است از اینکه ابن ابی سماک عطای تو را برایت بفرستد؟ آیا نمی داند که برای تو در بیت المال سهمی است ؟"مسالک 169/1 اگر مطلقی داشته باشیم که در مقام بیان باشد به صرف غلبه نمی شود دست از اطلاق آن برداشت، مثلا چنانچه فرمودند: الماء یطهر، نمی توان گفت چون اغلب آبها مواد کبریتی ندارد از آب گرم محلا ت که مواد کبریتی دارد منصرف است و آن را نمی گیرد، این جور نیست، و صرف غلبه سبب نمی شود که دست از اطلاق برداریم. بلی اگر انصراف به حدی رسید که مثل قرینه متصله باشد یعنی "قید نگفته" مثل "قید گفته" باشد، در این صورت به اطلاق ضربه می‎زند و انصراف به غالب سبب می‎شود که دست از اطلاق برداریم. لکن مشکل بر سر اصل اطلاق است که شرط مهم آن این است که مولا در مقام بیان هم باشد، تا بتوان به گردن مولا گذاشت که اگر مرادت مقید بود و مع ذلک به لفظ مطلق گفته ای، مردم را به بیراهه انداخته ای و مولای حکیم مردم را به بیراهه نمی اندازد، پس چون قید نیاورده ای و در مقام بیان هم بوده ای معلوم می‎شود مرادت مطلق بوده؛ و حال این روایات چون در مقام تصحیح اصل تقبل از سلطان است، تنها ذکر لفظ "سلطان" دلیل بر اطلاق آن نیست تا شما بگوئید ما را به چاه انداخته ای و این خلاف حکمت است؛ زیرا در مقام بیان از این جهت نیست و باید مولا در مقام بیان باشد؛ پس اطلاق داشتن این روایات مشکل است. (الف - م، جلسه 372 درس)

و نیز گواه بر همین مضمون است روایت ابراهیم ابن ابی زیاد گوید: از امام جعفرصادق (ع) از خریدن زمین جزیه سؤال کردم، حضرت فرمود: "آن را بخر، همانا برای تو حقی بیش از آن است."کفایة الاحکام 79/

و روایت محمد بن مسلم از امام محمدباقر(ع) و ساباطی و زراره، از امام جعفرصادق (ع) که اینان از آن دو امام (ع) درباره خریدن زمین جزیه از دهقانان سؤال کردند، حضرت فرمود:

"اگر خریدی یا زمین از تو گرفته می‎شود یا خراج آن را می‎پردازی، عمار ساباطی گوید: آنگاه حضرت به من رو کرد و فرمود: آن را بخر، همانا تو حقی بیش از آن حق داری."رواه الشیخ بسند صحیح عن عبدالله بن سنان عن ابیه قال: "قلت لابی عبدالله (ع): ان لی ارض خراج و قد ضقت بها، افأدعها؟ قال: فسکت عنی هنیهة ثم قال: "ان قائمنا لو قد قام کان نصیبک من الارض اکثر منها." و قال: "لو قد قام قائمنا کان للانسان افضل من قطائعهم." (وسائل ‏121/11، باب 72 از ابواب جهاد العدو، حدیث 3) ظاهر این روایت دلالت دارد بر این که اگر از دست حاکم جائر چیزی به دست شما رسید تصرف ید آن مانع ندارد، و تحلیل مطلق فهمیده نمی شود، یعنی کسی بگوید: اینها در زمان غیبت بی صاحب است و هرکس هرقدر توانست بگیرد، نه این طور نیست. بله اگر بخواهیم عادلانه تقسیم بکنیم ببینیم به هر کس چقدر می‎رسد و تو مستحق آن و مورد مصرفش باشی، اگر به اندازه حقت به دستت رسیده تصرف در آن مانعی ندارد. (الف - م، جلسه 373 درس)

ناوبری کتاب