صفحه ۳۶۶

اصل زمین هم به تبع داخل در فروش است، و همچنین وقف زمین و غیر آن، و این استمرار دارد تا وقتی که چیزی از آن آثار باقی است، پس اگر همه آثار از بین رفت حق مشتری و موقوف علیه و غیر آنها از زمین قطع می‎شود. گروهی از متأخرین علماء هم این چنین بیان کرده اند و عمل هم برطبق همین است."جواهر ‏15/38

به طور کلی اصل زمین و آثار و ساختمانهای موجود در زمین هنگام به غنیمت در آمدن آن ملک مسلمانان و به حکم شئ موقوفه است، پس نقل آن و وقف آن صحیح نیست، و در اختیار امام مسلمانان است، به هر کس که صلاح بداند و هر اندازه صلاح ببیند واگذار می‎کند و درآمد آن را در مصالح مسلمانان مصرف می‎نماید. ولکن کسی که با اجازه امام در زمین تصرف کرده برای او حق اختصاص به زمین است و مالک آثاری که در آن ایجاد نموده می‎باشد و می‎تواند آن آثار را منتقل نموده و یا وقف نماید و زمین نیز در انتقال و وقف تابع آثار می‎باشد، نظیر آنچه که بین کشاورزان متعارف است از فروش آثار در زمینهای زراعتی که اصل آن مال دیگری است. ما نیز در مبحث انفال نظیر همین مطلب را در زمین مواتی که انسان متصدی احیاء آن شده است تقویت خواهیم کرد، پس انسان مالک حیثیت احیاء که اثر کار و قوا و فکر او بوده می‎باشد نه مالک اصل زمین، بلکه تا وقتی که آن آثار در زمین باقی است و آن را رها نکرده چنین کسی به آن زمین سزاوارتر است، شیخ طوسی و ابن زهره نیز همین را اختیار کرده اند و بر آن روایات زیادی دلالت دارد؛ چنانکه خواهد آمد.

ولکن ظاهر کلام شیخ طوسی در تهذیب، جواز فروش زمین مفتوحة عنوة در زمان غیبت است ولی در زمینهای انفال آن را جایز نمی داند. ایشان در بحث زیادات زکات می‎گوید:

"اما زمینها: پس هر زمینی که برای ما مشخص شد از آنهایی است که اهل آن اسلام آورده اند، برای ما تصرف در آنها به خریدن از آنان و معاوضه آن و هر

ناوبری کتاب