صفحه ۳۶۴

چنین به نظر می‎آید که قائلین به تفصیل بین احیاء زمین قبل از نزول آیه انفال یا بعد از آن توهم کرده اند که حکم به ملکیت خدا و رسول و امام بعد از او بر اموال عمومی یک امر حادث بوده که اسلام آن را اختراع نموده است، به طوری که قبل از این حکم اسلام اموال عمومی بدون رب و صاحب شرعی بوده و هر کسی که بر آن غلبه پیدا می‎کرد بدون ملاک آن را به ملک خود درمی آورد.

ولکن در مبحث انفال خاطرنشان خواهیم کرد که این اموال عمومی در اختیار امام به عنوان اینکه امام و حاکم است می‎باشد و این یک امر عقلایی است که در همه قرون و اعصار ثابت بوده است و شرع مقدس اسلام با آیه انفال آن را امضاء فرموده، و زمین در هیچ زمان از حجت و ولی خدا در میان بندگانش خالی نبوده، این مردم بوده اند که امر بر آنان مشتبه شده و با حکام ستمگر و طاغوتها معامله امامان عدل و والیان خدا در زمین نموده اند.

و باز آن چیزی که سخن را در این مقام و نظایر آن آسان می‎کند این است که نزد ما فرق اساسی آشکاری بین زمینی که ملک مسلمانان به عنوان اینکه مسلمانند و بین زمینی که ملک امام به عنوان اینکه امام است وجود ندارد؛ زیرا هر دو از اموال عمومی بوده و در اختیار امام است که می‎تواند هر دو را واگذار نماید و حاصل آن را در مصالح مسلمانان مصرف کند.

محور چهارم: [عدم جواز فروش رقبه زمین ]

ظاهر آنچه که از روایات و فتاوا گذشت این است که فروش اصل زمین مفتوحة عنوة جایز نمی باشد و خرید آن هم بنابر اینکه جزئی از مال فروخته شده باشد جایز نیست. بله بعد از به غنیمت گرفتن، انتقال آثار و بناهای ایجاد شده در آن جایز است، بلکه متصرف می‎تواند حق متعلق به خودش را منتقل نماید. در آن صورت زمین نسبت به مشتری بر همان شکلی است که برای بایع بوده از داشتن حق اولویت و جایز نبودن مزاحمت برای او، این در

ناوبری کتاب