چنین به نظر میآید که قائلین به تفصیل بین احیاء زمین قبل از نزول آیه انفال یا بعد از آن توهم کرده اند که حکم به ملکیت خدا و رسول و امام بعد از او بر اموال عمومی یک امر حادث بوده که اسلام آن را اختراع نموده است، به طوری که قبل از این حکم اسلام اموال عمومی بدون رب و صاحب شرعی بوده و هر کسی که بر آن غلبه پیدا میکرد بدون ملاک آن را به ملک خود درمی آورد.
ولکن در مبحث انفال خاطرنشان خواهیم کرد که این اموال عمومی در اختیار امام به عنوان اینکه امام و حاکم است میباشد و این یک امر عقلایی است که در همه قرون و اعصار ثابت بوده است و شرع مقدس اسلام با آیه انفال آن را امضاء فرموده، و زمین در هیچ زمان از حجت و ولی خدا در میان بندگانش خالی نبوده، این مردم بوده اند که امر بر آنان مشتبه شده و با حکام ستمگر و طاغوتها معامله امامان عدل و والیان خدا در زمین نموده اند.
و باز آن چیزی که سخن را در این مقام و نظایر آن آسان میکند این است که نزد ما فرق اساسی آشکاری بین زمینی که ملک مسلمانان به عنوان اینکه مسلمانند و بین زمینی که ملک امام به عنوان اینکه امام است وجود ندارد؛ زیرا هر دو از اموال عمومی بوده و در اختیار امام است که میتواند هر دو را واگذار نماید و حاصل آن را در مصالح مسلمانان مصرف کند.
محور چهارم: [عدم جواز فروش رقبه زمین ]
ظاهر آنچه که از روایات و فتاوا گذشت این است که فروش اصل زمین مفتوحة عنوة جایز نمی باشد و خرید آن هم بنابر اینکه جزئی از مال فروخته شده باشد جایز نیست. بله بعد از به غنیمت گرفتن، انتقال آثار و بناهای ایجاد شده در آن جایز است، بلکه متصرف میتواند حق متعلق به خودش را منتقل نماید. در آن صورت زمین نسبت به مشتری بر همان شکلی است که برای بایع بوده از داشتن حق اولویت و جایز نبودن مزاحمت برای او، این در