صفحه ۳۶۳

گذشت. پس اگر زمین موات احیاء گردید آن نیز ملک امام (ع) است - چه احیاءکنندگان مسلمانان باشند یا کفار - مگر اینکه امام (ع) اجازه داده باشد. و اطلاق کلام فقهاء و روایات بر اینکه زمین مفتوحة عنوة ملک مسلمانان است، مراد به آن زمین مواتی است که قبل از اینکه خداوند آن را به عنوان انفال برای پیامبر (ص) قرار بدهد کفار آن را احیاء کرده باشند، وگرنه همین زمین نیز ملک امام است اگرچه هنگام فتح آباد بوده باشد."ما یک عموماتی داریم که می‎گوید: "کل ارض موات للامام." اما از آن طرف "ما اخذ بالسیف" نیز عموم دارد که ملک مسلمانان است، بین این دو تاعموم و خصوص من وجه است؛ روایات اول می‎گوید: "ما لا رب له" یا "موات ملک امام است." اطلاق این هم کشور کفر و هم کشور اسلام را در بر می‎گیرد، دومی می‎گوید: "ما اخذ بالسیف از کشور کفار ملک مسلمین است" اطلاق این نیز چه محیاة وقت الفتح و چه موات وقت الفتح را شامل می‎شود، پس نسبت به موات وقت الفتح این دو تا با هم تعارض دارند، نه می‎توانیم بگوئیم ملک امام است و نه می‎توانیم بگوئیم ملک مسلمین است، یک عموم فوق هم نداریم که اینجا بتوانیم به آن تمسک کنیم. (الف - م، جلسه 361 درس)

مورد کلام صاحب جواهر(ره) آن صورتی است که امام اجازه احیاء نداده باشد، در این صورت آنچه نسبت به اصل زمین و حق بر آن بیان فرموده صحیح است، و اما عمرانی که با احیاء محقق گردیده چه چیز مانع از قول به ملکیت کافر بر آن و انتقال آن بعد از فتح از کفار به مسلمانان است ؟! و اما وقتی اجازه امام برای کافر نیز فرض گردیده - گرچه این اجازه از عموم ادله احیاء استفاده شود - در آن صورت اشکالی در ملکیت کافر نیست، گرچه به نظر ما اصولا اصل زمین قابل ملکیت شخصی نیست؛ زیرا در فرض ما کفار فقط مالک همان حق و عمران شده اند و آن حق پس از فتح به مسلمانان منتقل شده است. به دلیل اطلاق این سخن حضرت که فرمود: "و ما اخذ بالسیف...".

صاحب جواهر در کتاب احیاء موات جواهر نیز در بیان عدم اشتراط اسلام برای آباد کننده زمین گوید:

"علاوه بر آنچه گفته شده ممکن است ملکیت مسلمانان بر زمین مفتوحة عنوه ای که در دست کفار بوده اگرچه با احیاء آن را مالک شده باشند قطع حاصل کنیم؛ زیرا احیاء موجب ملکیت است، پس اگر احیاء آنان به دلیل عدم اجازه امام، فاسد باشد لازم است که زمین در ملکیت امام (ع) باشد، در حالی که گمان ندارم کسی به این قول ملتزم شود."وسائل ‏371/6، باب 1 از ابواب انفال از کتاب خمس، حدیث 20

ناوبری کتاب