ظاهر این دو عبارت این است که ملاک در زمینهای مفتوحة عنوة همان ملاک در زمینهایی است که برای مصالح عمومی وقف گردیده و قول به اینکه با به غنیمت درآمدن این زمینها و خارج شدن آنها از ملکیت کفار، لازم است داخل در ملکیت غیر آنان شود؛ چون اینکه ملک بدون مالک قابل تصور نیست، گفتار صحیحی نیست؛ زیرا احتمال دارد به غنیمت درآمدن این زمینها موجب جدایی آنها از ملکیت به طور کلی گردد. و این احتمال یکی از دو احتمالی است که در وقف داده شده، مخصوصا در وقفهای عمومی.
و معنای "لام" (للمسلمین) همان اختصاص داشتن به مسلمین است که اختصاص اعم از ملکیت است؛ بلکه ممکن است این طور گفته شود که: زمینهای مفتوحة عنوة اگر ملک جهت باشد، امام میتواند آن را با تطبیق جهت بر شخص به ملک شخص درآورد، چنانچه در زکات با تطبیق عنوان فقراء بر اشخاص به ملک آنان درمی آورد، و روشن است که این عمل در زمینهای مفتوحة عنوة جایز نمی باشد، پس تعین دارد که زمینهای مفتوحة عنوة مانند وقف باشد.
از سوی دیگر در مورد وقف حق این است که شئ وقف شده به ملک موقوف علیه درنمی آید، بلکه مثل این میماند که واقف آن چیز را بالای سر موقوف علیه قرار میدهد تا منافع آن بر وی سرازیر شود، مانند ابر باران زا؛ و لذا با "علی" متعدی گردیده است. در این صورت شئ وقف شده یا بر ملک واقف باقی بوده یا از ملکیت او خارج شده است، که این خود بحث مستقلی است که محل دیگری را میطلبد.
محور دوم: [زمینهای مفتوحة عنوة آیا زمینهای موات است یا آباد؟]
آیا مراد از زمین مفتوحة عنوة در روایات و فتاوا، مطلق زمینهایی است که