صفحه ۳۲۰

و درآمد آن در مصالح مسلمین مصرف می‎شود.

شافعی معتقد است که حکم اینها حکم غنایمی است که نقل و انتقال پیدا می‎کنند، خمس آن برای اهل خمس است و بقیه برای جنگجویانی است که به غنیمت گرفته اند، ابن زبیر هم همین را گفته است.

گروهی قائل شده اند که امام در این غنایم بین دو چیز مخیر است: بین اینکه آن را میان غنیمت گیرندگان تقسیم کند و بین اینکه آن را بر مسلمانان وقف نماید، عمر و معاذ و ثوری و عبدالله بن مبارک نیز همین را معتقدند. ابوحنیفه و اصحابش معتقدند که امام در این غنایم بین سه چیز مخیر است: بین اینکه آن را میان غنیمت گیرندگان تقسیم کند، و بین اینکه آن را بر مسلمانان وقف نماید، و بین اینکه صاحبان آن زمینها را بر آن ثابت نگه دارد و بر آنان جزیه قرار دهد به اسم مالیات؛ پس اگر امام خواست صاحبان زمینهایی را که در آن هستند بر آنها باقی می‎گذارد، و اگر خواست آنان را بیرون نموده گروه دیگری از مشرکین را به جای آنان ساکن می‎کند و بر آنان جزیه ای به نام مالیات قرار دهد.

مالک معتقد است که آن زمینها با به غنیمت درآمدن وقف مسلمانان می‎گردد بدون اینکه از جانب امام وقف شود، پس نه فروختن آن جایز است و نه خریدن آن.

دلیل ما اجماع گروه شیعه و روایات آنان است. و نیز روایت شده که پیامبراکرم (ص) هوازن را فتح نمود و زمین آنها را بین غانمین تقسیم نکرد. و اگر برای غانمین بود میان آنان تقسیم می‎کرد. و نیز روایت شده که وقتی عمر روستاهای شام را فتح کرد بلال به او گفت: بین ما تقسیم کن، عمر از تقسیم آن خودداری نموده و گفت: خدایا شر بلال و فرزندانش را از من بازدار. پس اگر قسمت کردن واجب بود عمر آن را انجام می‎داد.

و روایت شده که عمر با امیرالمؤمنین (ع) درباره زمینهای سواد (عراق)

ناوبری کتاب