صفحه ۳۰۷

نهایت فرمود: "ای خالد، به او برنگردان". و این توهم پیش نیاید که ندادن سلب به مددی از باب تعزیر مددی بوده چون امیر را سبک شمرد؛ زیرا آن کسی که امیر را سبک گرفت عوف بود نه مددی، پس مددی مستحق سلب باید باشد و چگونه او ممنوع از حقش شد در حالی که برای او ثابت گردیده بود؟ مگر اینکه گفته شود:

این مورد سلب از قبیل غنایم برجسته که برای امام است بوده که اختیار آن در دست پیامبر(ص) بود.

و قبلا از شرایع بیان شد که: "سلب هنگامی که شرط شده باشد، برای قاتل است؛ و اگر شرط نشده باشد، اختصاص به او ندارد."سنن بیهقی ‏310/6، کتاب قسم الفئ و الغنیمة، باب ما جاء فی تخمیس السلب.

صاحب جواهر این نظر شرایع را نسبت به مشهور داده و سپس چنین می‎گوید: "بلکه در این نظر هیچ مخالفی نیافتم مگر اسکافی."صحیح مسلم ‏1373/3، کتاب الجهاد و السیر، باب 13، حدیث 1753

اقوی همین نظر است، گرچه احتیاط اقتضا می‎کند که نظر اول اخذ شود [حکم مولوی مربوط به موارد خاصی است و در موارد شک به عمومات تقسیم غنائم بالسویه عمل شود.]

مسأله دوم: قاتل در چه صورتی مستحق سلب است ؟

آیا قاتل به طور مطلق مستحق سلب است یا در آن شروطی معتبر است ؟

شیخ در خلاف (مسأله 11) می‎گوید:

"وقتی امام شرط کند که اگر قاتل کشت سلب مقتول برای او باشد، پس زمانی که چنین کرد مستحق سلب است به هر نحو که دشمن را کشته باشد؛ داود و ابوثور گویند: سلب برای قاتل است بدون رعایت شرطی. شافعی و بقیه فقهاء گویند: قاتل سلب را مستحق نیست مگر به سه شرط: اول: اینکه دشمن را در

ناوبری کتاب