عوف گوید: نزد پیامبر(ص) جمع شدیم و من قصه مددی و آنچه که خالد انجام داده بود را برای حضرت نقل کردم، رسول خدا(ص) فرمود: ای خالد، چه چیز باعث شده که تو چنین کاری را انجام دهی ؟ خالد گفت: دیدم قیمت آن زیاد است، حضرت فرمود: آنچه از او گرفته ای به او برگردان، عوف گوید: به خالد گفتم: بگیر خالد (کنایه از دهن کجی نمودن) نگفتم چنین میکنم ؟
رسول خدا فرمود: جریان چیست ؟ من جریان را گفتم، عوف گوید: رسول خدا(ص) ناراحت شدند و فرمودند: ای خالد، سلب را به او برنگردان، آیا شما نسبت به فرماندهان من کوتاهی میکنید، خوبی فرماندهی آنان برای شما باشد و ناراحتی ها برای آنها؟"مبسوط 66/2، کتاب قسمة الفئ و الغنایم.
صحیح مسلم نیز قصه را روایت کرده، مراجعه نمائید.مغنی 426/10 - 427
از اینکه عوف علیه خالد به فرمان رسول خدا(ص) احتجاج کرد، استفاده میشود که اصحاب پیامبر(ص) از فرمان حضرت فهمیده اند که آن یک حکم دائمی بوده که اختصاص به موارد خاص نداشته است.
و نیز ممکن است بر دائمی بودن حکم استدلال شود به اینکه از قرار دادن پیامبر(ص) سلب را برای قاتل در موارد زیادی از جنگها، و همچنین این سخن حضرت: "هر کس فرد دیگر را بکشد سلب او برای قاتل است." یا: "هر