صفحه ۲۶۸

آن بوده راهنمایی کرده، مثل نشان دادن یک راه آسان یا آبی در بیابان بی آب، یا جایی که بتوان قلعه دشمن را فتح نمود یا مالی که بتوان از دشمن به غنیمت گرفت یا مکان دشمنی که بر او یورش برده شود یا نشان دادن شکافی که از آن بتوان داخل شد. ولی بعد از جنگ و گرفتن غنیمت دیگر موضوعی برای بخشش باقی نمی ماند.

و این به خلاف آن احتیاجات و مصالح عمومی است که امام نیابت آن را دارد، مثل اعطاء به مؤلفة قلوبهم و مانند آن، چنین چیزهایی بیشتر بعد از غنیمت گرفتن پیش می‎آید، چنانکه پیامبر(ص) در قصه حنین در غنائم انجام داد، و نصوص و فتاوا که گذشت دلالت داشتند بر اینکه جایز است امام احتیاجات را از غنیمت برطرف نماید.

اگر گوئی: در کتابهای سیره و حدیث مطلبی است که فشرده آن چنین است:

دسته ای از هوازن در جعرانه نزد رسول خدا(ص) آمدند و گفتند: ما از یک نژاد و طایفه ایم، بر ما منت گذار، خداوند بر شما منت گذارد، حضرت فرمود: می‎توانید یکی از این دو را انتخاب کنید یا اسراء را و یا مال را، گفتند: ما اسرایمان را اختیار می‎کنیم، آنگاه رسول خدا(ص) در میان مسلمانان ایستاد و فرمود، همانا برادران شما آمده اند و توبه کرده اند و من می‎خواهم اسیرانشان را به آنها برگردانم، هر کس از شما دوست دارد نیکی کند و از نصیبش بگذرد چنین کند، و هر کس دوست دارد می‎تواند بر نصیبش باشد تا اینکه از اولین چیزی که خداوند به ما برمی گرداند به او بدهیم.

مردم گفتند: (در حالی که سر و صدا کرده و هر کس فریادی می‎زد) ای رسول خدا(ص)، ما نیکی نموده و نصیب خود را می‎دهیم، حضرت فرمود: من نمی دانم کدامتان اجازه دادید و کدامتان ندادید، بروید و با بزرگان و نمایندگان خود مشورت نمائید تا آنها پیش ما بیایند، پس از آن بزرگانشان با آنان مشورت نمودند و به پیامبر(ص) چنین خبر دادند که مسلمانان نیکی کرده و اجازه می‎دهند.

ناوبری کتاب