صفحه ۲۵۶

همان گونه که ملاحظه فرمودید از جانب پیامبر(ص) اموال اهل مکه نه تقسیم شد و نه خمس آن گرفته شد، بلکه قریش را ندا داد و فرمود: ای جماعت قریش، گمان می‎کنید با شما چه خواهم کرد؟ گفتند: نسبت به ما خیر روا می‎داری، برادری بخشنده و پسر برادری بخشنده هستی، حضرت فرمود: بروید شما آزادید. پس آنان را عفو فرمود در حالی که خداوند پیامبر(ص) را بر آنان قادر گردانیده بود و برای پیامبر(ص) به منزله فئ بودند."سیره ابن هشام 49/4

5- در سیره ابن هشام و همچنین در غیر آن از دیگر کتب تاریخ و حدیث نسبت به غنائم حنین به طور خلاصه چنین آمده است:

"وقتی که رسول خدا(ص) از برگرداندن اسرای حنین به خانواده شان فارغ شد بر مرکب سوار شد، مردم هم به دنبال ایشان چنین می‎گفتند: ای رسول خدا، فئ ما را از شتر و گوسفند بر ما تقسیم کن، تا آنجا که حضرت را در کنار درختی نگه داشتند، آنگاه حضرت کنار شتر ایستاد و مقداری از پشم کوهان شتر را گرفت سپس فرمود: ای مردم، به خدا قسم از فئ شما و این پشم برای من نیست مگر خمس آن، و خمس هم به خود شما برمی گردد، پس حتی اگر به اندازه نخ و سوزن از آن برده اید برگردانید، همانا خیانت بر اهلش چیزی جز ننگ و آتش رسوائی در روز قیامت نخواهد بود. و رسول خدا(ص) از غنائم به "مؤلفة قلوبهم" عطا کرد و آنان گروهی از بزرگان آن مردم بودند که پیامبر(ص) برای جلب دلهای آنان به اسلام و جلب دلهای اقوام آنان به وسیله آنها چنین عمل نمود، و به هر یک از اباسفیان و پسرش معاویه و حکیم بن حزام و حارث بن کلده و حارث بن هشام و سهیل بن عمرو و حویطب بن عبدالعزی و علاء بن جاریه و عیینة بن حصن و اقرع بن حابس و مالک بن عوف نصری و صفوان بن امیه صد شتر داد. و به تعدادی از مردان قریش از جمله مخرمة بن نوفل و عمیر بن وهب و هشام بن عمرو کمتر از صد شتر داد...

ناوبری کتاب