صفحه ۲۴۱

2- در رساله ای که به امام صادق (ع) نسبت داده شده و در تحف العقول روایت گردیده خلاصه آن چنین است:

"و اما غنیمتها" و آن اینکه وقتی جنگ بدر رخ داد رسول خدا(ص) فرمود: هر کس دشمنی را بکشد از آن او چنین و چنان است، و هر کس اسیری بگیرد از غنیمت این قوم چنین و چنان حق اوست، و چون خداوند مشرکان را شکست داد و غنائم آنان جمع آوری شد یک مرد انصاری برخاست و گفت: ای رسول خدا(ص)، همانا من دو تن را کشته ام - و بر آن بینه (گواه عادل) دارم - و یکی را هم اسیر کردم، پس ای رسول خدا(ص) آنچه برای ما بر خود تعهد کردی به ما بده، و نشست.

آنگاه سعد بن عباده برخاست و گفت: ای رسول خدا(ص) مانع ما نبود که آنچه را جنگجویان به دست آوردند به دست آوریم، نه از دشمن ترس داشتیم و نه به آخرت و جمع غنیمت بی رغبت بودیم، ولی ما ترسیدیم که اگر از شما دور شویم دسته ای از قشون مشرکین به شما حمله کنند یا آسیبی به شما رسانند، و شما اگر به این مردم جنگجو آنچه را می‎خواهند بدهید مسلمانان دیگر بدون غنیمت به مدینه برمی گردند، سپس نشست.

همان مرد انصاری باز برخاست و مثل سخن اول خود را گفت و نشست، و هر کدام از آن دو تا سه بار گفتار خود را تکرار کردند، و پیامبر(ص) روی از آنها گردانید و خداوند - عزوجل - این آیه را نازل کرد: یسألونک عن الانفال، و انفال نام جامعی بود برای آنچه در آن روز به دست آورده بودند، مانند سخن خداوند: ما افاء الله علی رسوله، و مانند: ما غنمتم من شئ، سپس فرمود: قل الانفال لله و للرسول - بگو ای محمد، که انفال از آن خدا و رسول است. پس خداوند آن را از دست آنان گرفت و برای خدا و رسولش مقرر فرمود... و چون رسول خدا(ص) به مدینه بازگشت خداوند این آیه را بر او نازل فرمود: واعلموا انما غنمتم من شئ... این روز بدر بود و این هم مصرف غنائمی که با شمشیر گرفته شد."مجمع البیان ‏517/2 (جزء 4).

ناوبری کتاب