فقهاء اهل سنت - چون آنان آیه را حمل بر قسمت نمودن و جزءجزء کردن خمس میکردند - میخواستند حق خود را اثبات نمایند.
نتیجه اینکه اقتضای جمع بین آنچه که دلالت دارد بر اینکه همه خمس حق امام بوده به عنوان اینکه امام است و بین روایات تقسیم خمس این است که روایات تقسیم را بر ستیز (جدل) و محاجه کردن با طرف مقابل یا راههای دیگری نظیر آن حمل نمود، نظیر اینکه چون اختیار خمس به دست پیامبر و امام است گاهی بنا به مصالحی مساوی تقسیم میکرده اند و وکلاء آنان هم این گونه عمل میکردند.
و شاهد بر این مطلب نیز خود روایات تقسیم است، چون این روایات بر این دلالت دارد که مقدار زائد از مخارج سال اصناف سه گانه برای امام است و به او برمی گردد، و به این مضمون عده زیادی از فقهای شیعه فتوا داده اند، پس به ناچار ملکیت اصناف سه گانه و تقسیم مساوی منتفی میباشد. و این مطلبی است شایان دقت.
و مفروض در مرسله حماد نیز وجود امامی است که به واسطه حکومت و قدرت دستش باز بوده و همه خمسها و زکاتها و غیر آن از دیگر اموال شرعیه به او بازمی گردد، و در این صورت اگر چنین قدرتی در زمان ما باشد خمس یک شهر از شهرهای بزرگ مانند تهران برای همه فقراء سادات کفایت میکند، پس چگونه میتوان گفت نصف خمس ثروت عالم با همه زیادی آن برای آنان قرار داده شده است.
با این مطالب دانسته شد که برای اصناف سه گانه نسبت به خمس ملکیت و اختصاصی نیست، بلکه همه خمس حق واحدی است که برای امام میباشد و بر امام است که مخارج فقراء سادات را از خمس بپردازد، پس فقراء سادات فقط به عنوان مصارف بیان شده اند، مانند بیان اصناف سه گانه و بیان فقراء مهاجرین در سوره حشر بعد از آیه فئ، با اینکه روشن است که فئ مختص به امام به عنوان اینکه امام است میباشد، چنانکه بیان آن خواهد آمد.