صفحه ۶۵

پیامبرخدا(ص) از آن جلوگیری نمود. و باید داد و ستد به آسانی طبق موازین عدل و با قیمتهائی که بر طرفین از خریدار و فروشنده اجحاف نباشد صورت گیرد. و هر کس پس از نهی تو باز مرتکب احتکار گردد، او را کیفر ده و به مجازات عادلانه اش برسان."و اعلم مع ذلک ان فی کثیر منهم ضیقا فاحشا و شحا قبیحا و احتکارا للمنافع و تحکما فی البیاعات، و ذلک باب مضرة للعامة و عیب علی الولاة، فامنع من الاحتکار فان رسول الله (ص) منع منه، ولیکن البیع بیعا سمحا بموازین عدل و اسعار لا تجحف بالفریقین من البائع و المبتاع، فمن قارف حکرة بعد نهیک ایاه فنکل به وعاقبه فی غیر اسراف. (نهج البلاغه، فیض 1017/، لح 438/، نامه 53/)

تقریب استدلال در این قسمت از کلام امام (ع) به این گونه است که فرمان آن حضرت به مالک بر مجازات و مؤاخذه محتکر، دلیل روشنی است بر حرمت احتکار؛ زیرا مجوزی بر عقاب و مجازات انجام دهنده مکروه نداریم.

اگر گفته شود: ظاهر روایت این است که ممنوعیت احتکار به خاطر خود احتکار و از سوی خداوند تبارک و تعالی نیست تا اینکه حرمت آن حرمت فقهی باشد، بلکه نهی از احتکار از سوی والی و از شئون حکومت است، آن حضرت (ع) به مالک دستور می‎دهد که از احتکار جلوگیری نماید به خاطر ولایتی که بر جامعه دارد، چنانچه پیامبراکرم (ص) نیز به همین دلیل از احتکار نهی فرمود.

بنابراین هنگامی که والی احتکار را ممنوع کرد، احتکار بر اساس یک امر ولائی و دستور حکومتی حرام می‎شود نه بر اساس یک مبنای فقهی، به همین جهت فرمود: کسی که بعد از نهی تو مرتکب آن گردد وی را مجازات کن. این بیان در روایت گذشته و آینده نیز صدق می‎کند.

در پاسخ باید گفت: حکم ولائی و حکومتی که از پیامبر(ص) و ائمه (ع) صادر می‎گردد ظاهرا همه امت را دربر می‎گیرد، به خاطر اینکه ولایت آنان بر عموم مردم

ناوبری کتاب