[الف:] اصل [اصل عدم حرمت ]
[ب:] قاعده سلطنت مردم بر اموال خویش [الناس مسلطون علی اموالهم ]برخی گفته اند: "الناس مسلطون علی اموالهم" که به عنوان یک قاعده فقهی که این قاعده با روایات "آزادی تجارت"، "خوب زندگی کردن" و "حزم و تدبیر در معامله" تقویت میشود، چنانچه در جواهر آمده است.
[ج:] واژه "کراهت" که در صحیحه حلبی - که پس از این خواهیم خواند - آمده است.
البته به نظر ما اصل و قاعده نمی توانند با روایات آینده که متذکر میگردیم مقابله کنند. و در جایگاه خود به پاسخ صحیحه حلبی نیز خواهیم پرداخت.
و اما کسانی که قائل به حرمت شده اند به دلایل زیر استدلال نموده اند:
[الف:] روایات بسیار زیادی که از طرق فریقین روایت شده و ظهور در حرمت دارد و بلکه بر شدت حرمت تأکید نموده و احتکار را موجب ورود در آتش دانسته و در عرض سایر گناهان کبیره نظیر شرب خمر و قوادی و رباخواری و نظایر آن قرار داده است.
[ب:] روایاتی که بر اجبار محتکر بر فروش کالای احتکار شده وارد شده و محتکر را مستحق مجازات و عقوبت دانسته است.
به نظر ما دیدگاه صحیح تر در چارچوبه ای که برای احتکار گفته شد همین دیدگاه دوم است، یعنی آنجا که احتکار موجب تضییق و زیان بر مردم باشد، بلکه - چنانچه یادآور شدیم - حقیقت احتکار همین است و لفظ "احتکار" بر غیر آن جز به مجاز اطلاق نمی گردد.