صفحه ۴۴۵

41- باز در همان کتاب از مسند علی، از عبدالله بن شریک، از جد خود روایت نموده است که گفت:

"نزد علی بن ابی طالب (ع) ظرفی از فالوده نهادند، آن حضرت فرمود: تو بسیار خوشبو و خوشرنگ و خوش طعم هستی ولی من دوست ندارم نفسم را به چیزی که عادت ندارد عادت دهم."ان علی بن ابی طالب أتی بفالوذج فوضع قدامه فقال: انک طیب الریح حسن اللون طیب الطعم ولکن اکره ان اعود نفسی ما لم تعتد. (کنزالعمال، ‏184/13، قسمت افعال، کتاب فضائل، باب فضائل الصحابة، حدیث 36549)

42- باز در همان کتاب از ابن مبارک، از زید بن وهب روایت شده که گفت:

"علی (ع) بر ما وارد شد در حالی که بر تن او شلوار و عبائی بود که با پارچه ای وصله زده شده بود، از آن حضرت درباره آن پرسش شد، فرمود: این دو لباس را از آن روی می‎پوشم که مرا از فخرفروشی دور نگه دارد، و در نماز راحت تر باشم، و مؤمنان از این سرمشق گیرند."خرج علینا علی (ع) و علیه رداء و ازار قد رقعه فقیل له، فقال: انما البس هذین الثوبین لیکون ابعد لی من الزهر، و خیرا لی فی صلاتی، و سنة للمؤمنین. (کنزالعمال ‏185/13، قسمت افعال، کتاب فضائل، باب فضائل الصحابة، حدیث 36552)

و روایات بسیار دیگری که در این زمینه وارد شده است.

در فصل نخست این بخش نیز روایاتی را یادآور شدیم که به این مضمون دلالت داشت و می‎توان به آنها نیز مراجعه نمود.در پایان آنچه استاد بزرگوار از آیات و روایات در بیان اخلاق و ویژگی های انسانی اسلامی زمامداران و کارگزاران حکومت اسلامی یادآور شدند بجاست به این چند جمله از مورخ و جامعه شناس بزرگ اسلامی ابن خلدون که در مقدمه خویش بر تاریخ (مقدمه ابن خلدون) نگاشته نیز توجه شود: ایشان در فصلی از کتاب خویش که در تبیین ضرورت آراستگی کارگزاران اسلامی به اخلاق نیک نگاشته است می‎نویسد: آدمی برحسب فطرت و نیروی ادراک خویش به خصال نیکی نزدیکتر از خصال بدی است؛ زیرا بدی از جانب قوای حیوانی که در وی است صادر می‎شود ولی از جنبه انسانیت، آدمی به خصال نیکی نزدیکتر است؛ و سیاست و کشورداری تنها از این رو به انسان اختصاص یافته که وی انسان است، بنابراین صفت های نیک ویژگی سیاستمداری و فرمانروائی انسانهاست. گذشته از این، سیاست و فرمانروائی عهده داری امور خلق و خلافت از جانب خدا در میان بندگان اوست، و احکام خدا در میان بندگان او چیزی جز نیکی و مراعات مصالح مردم نیست، چنان چه شرایع گواه آن است... پس برای هر کس عصبیتی حاصل آید که قدرت وی را تضمین کند و به خصال نیک و پسندیده ای که متناسب با تنفیذ احکام خدا در میان خلق او باشد خوی گیرد، چنین کسی برای مقام خلافت در میان بندگان و عهده داری امور خلق شایسته است و در وی لیاقت احراز این مقام وجود خواهد داشت... و آن خصال عبارتند از: بخشش، گذشت از لغزشها و چشم پوشی از ناتوانان، مهمان نوازی و یاری رساندن به بیچارگان و ستمدیدگان، دستگیری از بینوایان، شکیبایی در سختی ها، وفاداری بر عهد، حراست از عرض و ناموس مردم، تعظیم شریعت و بزرگداشت علمائی که حافظ و نگهبان شریعت اند، پیروی از علمای شریعت که مردم را به عمل یا ترک کاری فتوا می‎دهند، خوش گمانی به عالمان دینی و اعتقاد به مردم دیندار و یاری جستن از آنان، شرم داشتن از بزرگان و پیران و گرامی شمردن آنان، فرمانبری از حق و از دعوت کننده به آن، دادرسی و انصاف دادن نسبت به درماندگان و بیچارگان و توجه به احوال آنان، گوش فرادادن به شکایت دادخواهان، دوری گزیدن از مکر و فریب و پیمان شکنی و خصلت های ناپسندی نظیر اینها. (مقدمه ابن خلدون، باب دوم فصل بیستم). و هم ایشان در جای دیگر در تبیین چگونگی دگرگونی نظام خلافت اسلامی

ناوبری کتاب