می کرد، و دیدم که اشک از چشمانش بر صورتش جاری شده بود، محاسن شریفش را در دست گرفته و دنیا را طرف سخن قرار داده بود و میفرمود: ای دنیا، آیا مرا میفریبی ؟ آیا به من دست خواهی یافت ؟! هرگز! این زمان زمان تو نیست، من ترا سه طلاقه کردم که هیچ بازگشتی برای من به سوی تو نیست، عیش تو کوتاه و خطر تو [یا بهره تو] بسیار کم است، آه از کمی توشه و دوری سفر و هولناکی راه."یا دنیا أبی تشوقت ولی تعرضت ؟! لاحان حینک، فقد أبنتک ثلاثا لارجعة لی فیک، فعیشک قصیر و خطرک یسیر، آه من قلة الزاد و بعد السفر و وحشة الطریق. (مناقب ابن شهرآشوب 371/1)
24- در امالی صدوق به سند خود از اصبغ بن نباته روایت شده که گفت: ضرار بن ضمره نهشلی بر معاویة بن ابوسفیان وارد شد، معاویه به وی گفت: برای من علی (ع) را توصیف کن، گفت: مرا معاف دارید: گفت: نه: باید او را توصیف کنی. ضرار گفت:
"خداوند علی را رحمت کند، به خدا سوگند وی در میان ما همانند یکی از ما بود، هنگامی که بر او وارد میشدیم ما را کنار خود میپذیرفت، و هنگامی که چیزی از او میپرسیدیم پاسخ ما را میداد، هنگامی که به دیدار او میرفتیم به ما احترام میکرد، هرگز در خانه او به روی ما بسته نبود و هیچ نگهبانی مانع از دیدار ما با او نمی شد. و به خدا سوگند با اینکه او این همه به ما نزدیک بود و به ما ابراز محبت میفرمود ما به خاطر هیبتی که آن حضرت داشت قدرت سخن گفتن با او را نداشتیم و به خاطر عظمت و بزرگواری او ابتدای به سخن نمی کردیم، هنگامی که تبسم میفرمود دندانهای او همانند دانه های مروارید نمایان میشد. معاویه گفت: اوصاف او را بیشتر برایم بگو.
ضرار گفت: خداوند علی را رحمت کند. به خدا سوگند وی شبها کمتر میخوابید و بیشتر بیدار بود؛ در نیمه های شب و صبح و عصر کتاب خدا را