صفحه ۴۳۳

لذیذ را برگزینم، در حالی که ممکن است در سرزمین "حجاز" یا "یمامه" کسی باشد که حتی امید به دست آوردن یک قرص نان نداشته باشد و هرگز شکمی سیر نخورده باشد، آیا من با شکمی سیر بخوابم در حالی که در اطرافم شکمهای گرسنه و کبدهای سوزانی باشند؟ و آیا آنچنان باشم که آن شاعر گفته است:
وحسبک داء ان تبیت ببطنة ____ و حولک اکباد تحن الی القد
خجالت تو را بس که شب سیر خفتی ____ و دلهائی اندر کنارت گرسنه بماند

آیا به همین قناعت کنم که گفته شود من امیرمؤمنانم، و با آنان در ستم های روزگار شرکت نکنم ؟ و پیشوا و مقتدایشان در تلخی های زندگی نباشم ؟"أما بعد، یا ابن حنیف فقد بلغنی أن رجلا من فتیة أهل البصرة دعاک الی مأدبة فأسرعت الیها تستطاب لک الالوان، و تنقل الیک الجفان. و ما ظننت أنک تجیب الی طعام قوم عائلهم مجفو و غنیهم مدعو، فانظر الی ما تقضمه من هذا المقضم، فما اشتبه علیک علمه فالفظه، و ما أیقنت بطیب وجوهه فنل منه. ألا و ان لکل مأموم اماما یقتدی به و یستضئ بنور علمه، ألا و ان امامکم قد اکتفی من دنیاه بطمریه و من طعمه بقرصیه. ألا و انکم لاتقدرون علی ذلک ولکن أعینونی بورع و اجتهاد و عفة و سداد. فوالله ما کنزت من دنیاکم تبرا و لا ادخرت من غنائمها وفرا، و لا أعددت لبالی ثوبی طمرا، و لا حزت من أرضها شبرا... و لو شئت لاهتدیت الطریق الی مصفی هذا العسل و لباب هذا القمح و نسائج هذا القز، ولکن هیهات أن یغلبنی هوای و یقودنی جشعی الی تخیر الاطعمة و لعل بالحجاز أو الیمامة من لا طمع له فی القرص و لا عهد له بالشبع !! أو أبیت مبطانا و حولی بطون غرثی و أکباد حری !! أو أکون کما قال القائل: و حسبک داء أن تبیت ببطنة و حولک أکباد تحن الی القد. أأقنع من نفسی بأن یقال: أمیرالمؤمنین و لا أشارکهم فی مکاره الدهر؟ أو أکون أسوة لهم فی جشوبة العیش ؟ (نهج البلاغه، فیض 965/، لح 416/، نامه 45) لغت های مشکل متن: مأدبه: به فتح دال و ضم آن طعامی است که برای مهمانی ها و عروسی ها تهیه می‎بینند. جفان: - جمع جفنه - کاسه های پر از طعام. قضم: غذا خوردن با گوشه دندانها (جویدن). طمر: لباس کهنه. تبر: - با کسره - طلای ساخته نشده یا طلای سکه نخورده. وفر: مال فراوان. قمح : گندم. جشع: حرص ورزیدن شدید. بطنة : پر شدن شکم از طعام. قد: با کسر قاف و تشدید دال، قطعه ای از پوست که هنوز دباغی نشده.

ناوبری کتاب