صفحه ۴۲۹

17- این داستان در نهج البلاغه نیز به صورت دیگری آمده است، در نهج البلاغه آمده است:

"امام (ع) در بصره به عیادت "علاء بن زیاد حارثی" که از یارانش بود رفت و چون چشمش به خانه وسیع او افتاد فرمود: این خانه با این وسعت را در این دنیا برای چه می‎خواهی ؟ با اینکه در آخرت به آن نیازمندتری ! مگر اینکه بخواهی به این وسیله به آخرت برسی، یعنی مهمانی کنی، صله رحم نمائی و بدین وسیله حقوق لازم خویش را انجام دهی، که در این صورت با این خانه به آخرت نائل شده ای. علاء گفت: ای امیرمؤمنان، از برادرم "عاصم بن زیاد" پیش تو شکایت می‎آورم، فرمود: مگر چه کرده ؟ علاء پاسخ داد: عبائی پوشیده و از دنیا کناره گرفته است. امام فرمود: حاضرش کنید. هنگامی که آمد به او فرمود: ای دشمن جان خود! شیطان در تو راه یافته و هدف تیر او قرار گرفته ای ! آیا به خانواده و فرزندانت رحم نمی کنی ؟ تو خیال می‎کنی خداوند طیبات را بر تو حلال کرده اما دوست ندارد که از آنها استفاده کنی ؟! تو در این جهت خدا را کوچک شمرده ای. عاصم گفت: ای امیرمؤمنان تو خود با این لباس خشن و آن غذای ناگوار به سر می‎بری ! حضرت فرمود: وای بر تو، من مثل تو نیستم، خداوند بر پیشوایان عدل واجب شمرده که بر خود سخت گیرند و همچون طبقه ضعیف مردم زندگی کنند تا نداری بینوایان بر آنان گران نیاید."و من کلام له - علیه السلام - بالبصرة، و قد دخل علی العلاء بن زیاد الحارثی - و هو من أصحابه - یعوده، فلما رأی سعة داره قال: ما کنت تصنع بسعة هذه الدار فی الدنیا؟ أما أنت الیها فی الاخرة کنت أحوج ؟ و بلی ان شئت بلغت بها الاخرة، تقری فیها الضعیف، و تصل فیها الرحم، تطلع منها الحقوق مطالعها، فاذا أنت قد بلغت بها الاخرة . فقال له العلاء: یا امیرالمؤمنین، أشکو الیک أخی عاصم بن زیاد. قال: و ماله ؟ قال: لبس العبائة و تخلی عن الدنیا. قال: علی به. فلما جاء قال: "یا عدی نفسه، لقد استهام بک الخبیث. أما رحمت أهلک و ولدک ؟ أتری الله أحل لک الطیبات و هو یکره أن تأخذها؟ أنت أهون علی الله من ذلک ! قال: یا أمیرالمؤمنین، هذا أنت فی خشونة ملبسک وجشوبة مأکلک ! قال: ویحک، انی لست کأنت. ان الله فرض علی أئمة العدل أن یقدروا أنفسهم بضعفة الناس کیلا یتبیغ بالفقیر فقره. (نهج البلاغه، فیض 662/، لح 324/، خطبه 209) در متن این کلام عدی: مصغر عدو است، و جمله "استهام بک الخبیث" یعنی: شیطان ترا هدف قرار داده و گمراه کرده است.

ناوبری کتاب