صفحه ۴۱۵

فرستاده خداوند تأسی نماید و گام در جای گامهایش بگذارد و از هر دری او داخل شده داخل شود، و اگر چنین نکند از هلاکت ایمن نگردد؛ زیرا خداوند محمد(ص) را نشانه قیامت، بشارت دهنده بهشت و انذارکننده از کیفرها قرار داده است. او با شکم گرسنه از این جهان رفت و با سلامت روح و ایمان به سرای دیگر شتافت، وی سنگی را بر روی سنگی ننهاد تا آن دم که به راه خود رفت و دعوت حق را اجابت نمود، خداوند چه منت بزرگی بر ما گذاشت که چنین پیشوا و رهبری به ما عنایت فرموده تا راه او را بپوئیم.

به خدا سوگند اینقدر این لباس خود را وصله زدم که از وصله کننده آن شرم دارم؛ کسی به من گفت: چرا این لباس کهنه را بیرون نمی اندازی ؟ گفتم: از من دور شو، صبحگاهان شبروان ستایش شوند."کذلک من عظمت الدنیا فی عینه و کبر موقعها فی قلبه آثرها علی الله فانقطع الیها و صار عبدا لها. و قد کان فی رسول الله (ص) کاف لک فی الاسوة، و دلیل لک علی ذم الدنیا و عیبها، و کثرة مخازیها و مساویها، اذ قبضت عنه أطرافها و وطئت لغیره أکنافها، و فطم عن رضاعها، وزوی عن زخارفها. و ان شئت ثنیت بموسی کلیم الله (ص) اذ یقول: "رب انی لما أنزلت الی من خیر فقیر." والله ما سأله الا خبزا یأکله؛ لانه کان یأکل بقلة الارض. و لقد کانت خضرة البقل تری من شفیف صفاق بطنه لهزاله و تشذب لحمه. و ان شئت ثلثت بداود (ص) صاحب المزامیر، و قارء أهل الجنة، فلقد کان یعمل سفائف الخوص بیده و یقول لجلسائه: أیکم یکفینی بیعها؟ و یأکل قرص الشعیر من ثمنها. و ان شئت قلت فی عیسی بن مریم (ع) فلقد کان یتوسد الحجر و یلبس الخشن، یأکل الجشب، و کان ادامه الجوع و سراجه باللیل القمر، و ظلاله فی الشتاء مشارق الارض و مغاربها، و فاکهته و ریحانه ماتنبت الارض البهائم، و لم تکن له زوجة تفتنه، و لا ولد یحزنه، و لا مال یلفته، و لا طمع یذله، دابته رجلاه و خادمه یداه. فتأس بنبیک الاطیب الاطهر(ص) فان فیه أسوة لمن تأسی، و عزاء لمن تعزی. و أحب العباد الی الله المتأسی بنبیه و المقتص لاثره، قضم الدنیا قضما، و لم یعرها طرفا، أهضم أهل الدنیا کشحا، و أخمصهم من الدنیا بطنا، عرضت علیه الدنیا فأبی أن یقبلها، و علم أن الله - سبحانه - أبغض شیئا فأبغضه، و حقر شیئا فحقره، و لو لم یکن فینا الاحبنا ما ابغض الله و رسوله و تعظیمنا ما، صغر الله و رسوله، لکفی به شقاقا لله و محادة عن أمر الله. و لقد کان (ص) یأکل علی الارض، و یجلس جلسة العبد، و یخصف بیده نعله، و یرقع بیده ثوبه، و یرکب الحمار العاری و یردف خلفه، و یکون الستر علی باب بیته فتکون فیه التصاویر فیقول: یا فلانة - لاحدی أزواجه - غیبیه عنی، فانی اذا نظرت الیه ذکرت الدنیا و زخارفها، فأعرض عن الدنیا بقلبه، و أمات ذکرها من نفسه و أحب أن تغیب زینتها عن عینه، لکیلا یتخذ منها ریاشا و لا یعتقدها قرارا، و لا یرجو فیها مقاما، فأخرجها من النفس، و أشخصها عن القلب، و غیبها عن البصر. و کذلک من أبغض شیئا أبغض أن ینظر الیه، و أن یذکر عنده. و لقد کان فی رسول الله (ص) ما یدلک علی مساوی الدنیا و عیوبها، اذ جاع فیها مع خاصته، و زویت عنه زخارفها مع عظیم زلفته. فلینظر ناظر بعقله، أکرم الله محمدا(ص) بذلک أم أهانه ؟ فان قال: "أهانه" فقد کذب و أتی بالافک العظیم. و ان قال: "أکرمه" فلیعلم أن الله قد أهان غیره حیث بسط الدنیا له، وزواها عن أقرب الناس منه، فتأسی متأس بنبیه و اقتص أثره، و ولج مولجه، و الا فلا یأمن الهلکة، فان الله جعل محمدا(ص) علما للساعة، و مبشرا بالجنة، و منذرا بالعقوبة، خرج من الدنیا خمیصا، وورد الاخرة سلیما، لم یضع حجرا علی حجر حتی مضی لسبیله، و أجاب داعی ربه. فما أعظم منة الله عندنا حین أنعم علینا به سلفا نتبعه، وقائدا نطاء عقبه. والله لقد رقعت مدرعتی هذه حتی استحییت من راقعها. و لقد قال لی قائل: ألا تنبذها عنک ؟ فقلت: اغرب عنی فعند الصباح یحمد القوم السری. (نهج البلاغه، فیض 505/، لح 226/، خطبه 160) در متن این روایت کلمات زیر بدین معنی است: اسوة : با ضم و کسر - الگو، سرمشق. مخازی: - جمع مخزاة - چیزی که از آوردن نام آن انسان شرمگین است. مساوی: عیب ها. اکناف: جوانب و اطراف. زوی: گرفته شده. شف الثواب شفا و شفیفا: لباس نازک و شفاف. صفاق: بر وزن کتاب - پوست شکم. هزال: لاغری. تشذب: پراکندگی و آب شدن گوشت. مزامیر داود: وسیله ای که با آن زبور و سایر ادعیه خوانده می‎شد. سفائف: - جمع سفیفه - بافته شده. خوص - با ضم خاء- برگهای خرما. جشب: غذای سفت و خشک که خوردن آن دشوار است. ظلال: جمع ظل - سایه بان، جایگاه. قضم: با گوشه دندان جویدن به طوری که دهانش از آن چیز پر نشده و گوئی که از آن نخورده. لم یعرها طرفا: با گوشه چشم نیز به وی نگاه نکرد چه رسد به اینکه آن را مورد نظر قرار داده باشد. هضم: خالی بودن شکم از طعام. کشح : لگن خاصره به پائین. خصف النعل: کفش را وصله زد. ریاش: لباس فاخر. اشخصها: آن را دور کرد. مدرعة : لباس پشمین. سری: حرکت در شب.

ناوبری کتاب