صفحه ۴۱۴

و اگر در ما چیزی جز محبت نسبت به آنچه مورد غضب خدا و رسول اوست و نیز بزرگداشت نسبت به آنچه خدا و رسولش آن را کوچک شمرده اند نباشد، همین خود برای مخالفت ما با خدا و سرپیچی از فرمانش کافی است. پیامبر(ص) روی زمین [بدون فرش ] می‎نشست و غذا می‎خورد، با تواضع همچون بندگان جلوس می‎کرد، با دست خویش کفش و لباس خود را وصله می‎کرد، بر الاغ برهنه سوار می‎شد، و حتی فرد دیگری را پشت سرخویش سوار می‎نمود. روزی پرده ای را بر در اطاقش دید که در آن تصویرهائی بود، همسرش را صدا زد و گفت: آن را از نظرم پنهان کن، که هر گاه چشمم به آن می‎افتد به یاد دنیا و زرق و برقش می‎افتم، او با تمام قلب خویش از زرق و برق دنیا اعراض نمود و یاد آن را در وجودش می‎راند، وی سخت علاقه مند بود که زینت ها و زیورهای دنیا از چشمش پنهان گردد، تا از آن لباس زیبائی تهیه نکند و آن را قرارگاه همیشگی نداند و امید اقامت دائم در آن نداشته باشد؛ لذا آن را از روح بیرون راند و از قلبش دور ساخت و از چشمانش پنهان داشت. و اینچنین است که اگر کسی چیزی را منفور بداند، نگاه کردن و یادآوری آن را هم منفور می‎شمارد.

در زندگی رسولخدا(ص) اموری است که ترا بر عیوب دنیا آگاه می‎کند؛ زیرا او و نزدیکانش در آن گرسنه بودند و با آن همه مقامی که در پیشگاه خداوند داشت خداوند آلوده شدن به زینتهای دنیا را از وی دریغ فرمود. بنابراین هر کس با عقل خویش باید بنگرد که آیا خداوند با این کار، محمد(ص) را گرامی داشته و یا به وی اهانت نموده است ؟! اگر کسی بگوید وی را تحقیر کرده، که - به خدا سوگند - این دروغ محض است، و اگر بگوید او را گرامی داشته، باید بداند خداوند دیگران را گرامی نداشته، چه اینکه دنیا را برای آنها گسترده و از مقربترین افراد خود دریغ داشته است؛ بنابراین هر تأسی جوینده ای باید به این

ناوبری کتاب