دویست سال همواره همراه با مردم حج به جای میآورده اند و سابقه نداشته و شنیده نشده که در وقوف (به عرفات) و خروج (برای مشعر و منی) و عید قربان و دیگر اعمال، مخالفتی با سایرین کرده باشند، که اگر بود آشکار میشد و مورخین و اصحاب آن را نقل میکردند.
و احتمال اینکه آنان شخصا با مردم و با امیرالحاج در رؤیت هلال در همه این سالها وحدت نظر داشته اند بسیار بعید است.
و از همین جا آشکار میشود که عمل به حکم حاکم اهل سنت مجزی است، به ویژه در صورت عدم علم به خلاف. و ما پیش از این یادآور شدیم که مراسم حج، بدون امیرالحاجی که برای این مقام منصوب و مورد پیروی بوده است نبوده، و مسعودی در آخر مروج الذهب برای کسانی که از سال هشتم تا سیصد و سی و پنج هجری امیرالحاج بر مردم بوده اند بابی را گشوده که میتوان بدان مراجعه نمود.مروج الذهب 566/2
چند فرع در مسأله:
فرع اول: [حکم به ثبوت هلال وظیفه کیست ؟]
پوشیده نماند که اگر دلیل بر حجیت حکم حاکم در باب هلال، مقبوله یا توقیع شریف و نظایر آنها از عمومات باشد، موضوع در آنها فقیه شیعه است که فقهش بر کتاب و سنت و احادیث ائمه (ع) مبتنی است، پس هر فقیه واجد شرایطی را چه بالفعل متصدی امامت و یا قضاوت باشد یا نباشد شامل میشود.
اما اگر دلیل همان اخبار بخصوص که پیش از این یادآور شدیم باشد، موضوع در