صفحه ۳۹۰

خویش - علیهم السلام - نقل نموده است که فرمود:

"امیرالمؤمنین (ع) در راه با فردی از اهل ذمه همراه شد. ذمی به وی گفت: ای بنده خدا به کجا می‎روی ؟ گفت: به کوفه می‎روم. هنگامی که خواستند از یکدیگر جدا شوند حضرت چند قدم به همراه او رفت، ذمی گفت: مگر شما نمی خواستید به کوفه بروید؟ حضرت فرمود: بله. ذمی گفت: اما شما به راه خود نرفتید. حضرت فرمود: می‎دانم. گفت: با اینکه می‎دانید پس چرا به دنبال من آمدید؟ امیرالمؤمنین (ع) فرمود: این از آداب رفاقت و همراهی است که فرد رفیق خود را چند قدم همراهی کند، پیامبر ما این گونه به ما دستور فرموده. ذمی گفت: پیامبر شما این گونه فرموده ؟ فرمود: بله. ذمی گفت: بی گمان آنان که از وی پیروی می‎کنند به خاطر همین کارهای پسندیده است، من تو را گواه می‎گیرم که بر دین توام. شخص ذمی از همانجا به همراه امیرالمؤمنین (ع) آمد و چون آن حضرت را شناخت مسلمان شد."أن امیرالمؤمنین (ع) صاحب رجلا ذمیا، فقال له الذمی: أین ترید یا عبدالله ؟ فقال: أرید الکوفة، فلما عدل الطریق بالذمی عدل معه أمیرالمؤمنین (ع) فقال له الذمی: ألست زعمت أنک ترید الکوفة ؟ فقال له: بلی. فقال له الذمی: فقد ترکت الطریق، فقال له: قد علمت. قال: فلم عدلت معی و قد علمت ذلک ؟ فقال له أمیرالمؤمنین (ع): هذا من تمام حسن الصحبة أن یشیع الرجل صاحبه هنیئة اذا فارقه، و کذلک أمرنا نبینا(ص). فقال له الذمی: هکذا قال ؟ قال: نعم. قال الذمی: لاجرم انما تبعه من تبعه لافعاله الکریمة، فاءنا أشهدک أنی علی دینک و رجع الذمی مع امیرالمؤمنین (ع)، فلما عرفه أسلم. (اصول کافی ‏670/2، کتاب العشرة، باب حسن الصحابه و حق الصاحب فی السفر، حدیث 5)

42- باز در همان کتاب به سند خود از عبدالله بن قداح، از امام صادق (ع) آمده است که فرمود:

"دو مرد بر امیرالمؤمنین (ع) وارد شدند، آن حضرت برای هر یک از آنها یک تشکچه انداخت که روی آن بنشینند. یکی از آنها بر روی آن نشست و دیگری

ناوبری کتاب