صفحه ۳۸۷

به جای بیاورم مرا نستائید، بنابراین آن گونه که با زمامداران ستمگر سخن می‎گوئید با من سخن نگوئید، و آنچنان که در پیشگاه حاکمان خشمگین خود را کنترل می‎کنید در برابر من نباشید و به طور تصنعی و منافقانه با من رفتار ننمائید، و هرگز گمان مبرید که مطلب و سخن حقی که به من پیشنهاد می‎کنید برایم سنگین باشد و از آن ناراحت شوم، و گمان نکنید که من در فکر بزرگ جلوه دادن خویشتنم؛ زیرا کسی که شنیدن و یا عرضه داشتن حق و یا عدالت برایش مشکل باشد عمل به آن برایش مشکل تر است. بنابراین از گفتن حق و یا مشورت عدالت آمیز خودداری مکنید؛ زیرا من شخصا خویشتن را مافوق آنکه اشتباه کنم نمی دانم و از آن در کارهایم ایمن نیستم مگر اینکه خداوند که مالکیت او بر من از من به من بیشتر است مرا حفظ کند. من و شما بندگان و مملوک خداوندی هستیم که جز او خدائی نیست، او آنچنان در وجود ما تصرف دارد که ما قدرت تصرف در خویش را نداریم...".و ان من أسخف حالات الولاة عند صالح الناس أن یظن بهم حب الفخر و یوضع أمرهم علی الکبر، و قد کرهت أن یکون جال فی ظنکم انی احب الاطراء و استماع الثناء، و لست - بحمد الله - کذلک، ولو کنت أحب أن یقال ذلک لترکته انحطاطا لله - سبحانه - عن تناول ما هو أحق به من العظمة و الکبریاء، و ربما استحلی الناس الثناء بعد البلاء فلا تثنوا علی بجمیل ثناء لاخراجی نفسی الی الله و الیکم من التقیة فی حقوق ام أفرغ من ادائها و فرائض لابد من امضائها، فلا تکلمونی بما تکلم به الجبابرة، و لا تتحفظوا منی بما یتحفظ به عند أهل البادرة، و لا تخالطونی بالمصانعة و لا تظنوا بی استثقالا فی حق قیل لی و لا التماس اعظام لنفسی، فانه من استثقل الحق أن یقال له أو العدل أن یعرض علیه کان العمل بهما أثقل علیه، فلاتکفوا عن مقالة به حق أو مشورة بعدل، فانی لست فی نفسی بفوق ان اخطئ و لا آمن ذلک من فعلی الاأن یکفی الله من نفسی ما هو أملک به منی فانما انا و انتم عبید مملوکون لرب لارب غیره، یملک منا ما لانملک من أنفسنا. الحدیث. (نهج البلاغه، فیض 686/، لح 334/، خطبه 216) هیچ کس از خودش چیزی ندارد، تعریف از هر کس و هر چیزی به خداوند برمی گردد، چون تعریف برای هر چه باشد برای زیبائی، برای کمال، برای علم و... به خاطر کمالات است و همه این کمالات را خداوند داده است، بشر از خودش چیزی ندارد. ای دوست شکر خوشتر یا آنکه شکر سازدخوبی قمر بهتر یا آنکه قمر سازد شما هر کس و هر چیز را تعریف کنید به خاطر زیبائی ها و کمالات است و کمالات همه از خداوند متعال است، و شاید معنی الحمدلله هم همین باشد. (الف، م، جلسه 295 درس) همان گونه که استاد بزرگوار اشاره فرمودند حضرت امیرالمؤمنین (ع) در این کلام گرانسنگ علاوه بر اینکه تملق و چاپلوسی را محکوم می‎کنند، نکته بسیار آموزنده ای را می‎فرمایند و آن اینکه زمامداران خود را عقل کل و بالاتر از دیگران ندانند و اجازه اظهارنظر و انتقاد سازنده را به افراد صاحب نظر جامعه بدهند، و حتی دانایان جامعه را موظف می‎کند که خود را سانسور نکنند و نظرات سازنده و اصلاحی خود را - ولو برای حاکمیت ناخوشایند باشد - مطرح کنند؛ هنگامی که امیرالمؤمنین (ع) با آن مقام و عظمتی که دارد می‎فرماید: "من شخصا خویشتن را مافوق اینکه اشتباه کنم نمی دانم" حساب دیگران روشن است. (مقرر)

ناوبری کتاب