صفحه ۳۸۵

می گردد، به دست آنها عمدا یا به طور اشتباه خطاهائی سر می‎زند، در این مورد از عفو و گذشت خود آن مقدار به آنان عطا کن که دوست داری خداوند از عفوش به تو عنایت کند؛ زیرا تو مافوق آنها و پیشوایت مافوق تو و خداوند مافوق کسی است که ترا به زمامداری برگزیده است.

خداوند امور آنان را به تو واگذار کرده و به وسیله تو آنان را آزمایش نموده است. هرگز خود را در مقام نبرد با خدا قرار مده ! چرا که تو تاب کیفر او را نداری، و از عفو و رحمت او بی نیاز نیستی. هرگز از عفو و بخششی که نموده ای پشیمان مباش. و هیچ گاه از کیفری که نموده ای به خود مبال. و هرگز به عمل خشمگینانه ای که می‎توانی از آن اجتناب کنی سرعت به خرج مده؛ مگو من امیرم، امر می‎کنم و باید اطاعت شود، که این موجب دخول فساد در قلب و خرابی دین و نزدیک شدن تغییر و تحول در قدرت است."و أشعر قلبک الرحمة للرعیة و المحبة لهم و اللطف بهم و لا تکونن علیهم سبعا ضاریا تغتنم أکلهم، فانهم صنفان: اما أخ لک فی الدین أو نظیر لک فی الخلق، یفرط منهم الزلل، تعرض لهم العلل و یؤتی علی أیدیهم فی العمد و الخطاء، فأعطهم من عفوک و صفحک مثل الذی تحب أن یعطیک الله من عفوه و صفحه فانک فوقهم، و والی الامر علیک فوقک، والله فوق من ولاک، و قد استکفاک امرهم و ابتلاک بهم، لا تنصبن نفسک لحرب الله، فانه لا یدی لک بنقمته و لا غنی بک عن عفوه و رحمته، و لا تندمن علی عفو. و لا تبجحن بعقوبة و لا تسرعن الی بادرة وجدت منها مندوحة و لا تقولن انی مؤمر آمر فأطاع، فان ذلک ادغال فی القلب و منهکة للدین و تقرب من الغیر. (نهج البلاغه، فیض 993/، لح 427/، نامه 53) در این قسمت از عهدنامه جمله "یؤتی علی ایدیهم" "یؤتی" فعل مجهول است و "علی ایدیهم" نایب فاعل، و مقصود این است که گناهان و خطاها از دست اینان سرمی زند. و جمله "لا یدی لک بنقمة" یعنی تو توان دفع آن را نداری. واژه "بجح" نظیر فرح - خرسندی - است هم از جهت لفظ و هم از جهت معنی. بادرة : تندی و غضبی که از انسان سرمی زند. مندوحة : راه گریز. ادغال: برانگیختن فساد. نهکه: او را ناتوان ساخت. غیر: حوادث روزگار و دگرگون شدن قدرتهاست.

ناوبری کتاب