صفحه ۳۷۰

هنگام وضو مسواک می‎زد، بنده خود یا دیگری را پشت سر خود سوار می‎کرد و هر چه برای او فراهم می‎شد از اسب یا استر یا الاغ سوار می‎شد و بر الاغ بدون پالان که فقط یک قطعه پارچه نازک بر روی او بود سوار می‎شد، هم سواره و هم پیاده و هم بدون عبا و عمامه و کلاه راه می‎رفت، تشییع جنازه می‎کرد، به عیادت بیماران می‎رفت ولو در دورترین نقاط مدینه، با فقرا مجالست می‎کرد، با تهیدستان غذا می‎خورد و با دست خویش با آنان هم غذا می‎شد، خانواده و فرزندان افراد صاحب فضیلت را محترم می‎شمرد و خانواده های آبرومند را با نیکی کردن به آنان به خود علاقه مند می‎نمود.

با خویشاوندان خود نیکی می‎کرد، بدون اینکه در غیر آنجاهائی که خداوند اجازه داده آنان را بر دیگران مقدم بدارد. به کسی جفا نمی کرد. پوزش کسی که از وی پوزش می‎طلبید می‎پذیرفت. هنگامی که قرآن بر وی نازل نمی گردید یا مشغول موعظه مردم نبود بیشتر از همه مردم تبسم می‎کرد، و گاهی می‎خندید بدون اینکه قهقهه بزند. در لباس و خوراک از بندگان و کنیزان خویش برتری نداشت، کسی را دشنام نمی داد و همسر و خادم خویش را لعنت نمی کرد؛و نزد وی کسی را ملامت نمی کردند مگر اینکه آن حضرت می‎فرمود: او را به حال خود گذارید [درباره وی صحبت نکنید] و هرگز کسی - چه آزاد یا بنده یا کنیز - نزد وی برای نیازی نمی آمد مگر اینکه به همراه او برای رفع مشکل او اقدام می‎کرد. نه خشک بود و نه خشن و نه پرخاشگر. و بدی را با بدی پاسخ نمی گفت؛ بلکه گذشت و چشم پوشی می‎نمود. با هر کس ملاقات می‎کرد با سلام شروع می‎کرد، و کسی که به وی دست می‎داد دست خود را نمی کشید تا او دست خود را بکشد، هنگامی که مسلمانی را ملاقات می‎کرد با وی مصافحه می‎کرد [دست می‎داد] و نمی نشست و از جای بلند نمی شد مگر اینکه ذکر خدا می‎گفت. و اگر در حال نماز بود و کسی منتظر او می‎نشست نمازش را کوتاه

ناوبری کتاب