صفحه ۳۶۹

آنگاه به سراغ قوت سال خود می‎رفت و از آن نیز بخشش می‎کرد، تا جائی که بسا پیش از پایان سال اگر چیزی برای وی نمی رسید خود محتاج می‎گردید.

آن حضرت بر زمین می‎نشست و بر زمین می‎خوابید، روی زمین غذا می‎خورد؛ کفشها و لباسهایش را خود وصله می‎زد، در را خود می‎گشود. گوسفند می‎دوشید، شتر را می‎بست و باز می‎کرد، هنگامی که خادم خسته می‎شد کمک او گندم آسیا می‎کرد. آب وضوی خود را خود شب تهیه می‎کرد و بالای سرش می‎گذاشت، بیشتر از همه از کثرت حیا به زمین نگاه می‎کرد، به هنگام نشستن به متکا لم نمی داد، در کارها به خانواده کمک می‎کرد، گوشت خرد می‎کرد، به صورت بسیار ساده بر سفره های طعام می‎نشست، انگشتان خود را می‎لیسید، آروغ نمی زد، مهمانی فرد آزاد و بنده را می‎پذیرفت و لو اینکه وی را به صرف قلم و پاچه [گوسفند] دعوت می‎کردند، هدیه را می‎پذیرفت اگر چه یک جرعه از شیر بود، و آن را میل می‎فرمود، ولی صدقه نمی خورد؛ به صورت کسی خیره نگاه نمی کرد، برای خدا غضب می‎کرد نه برای نفس خودش، بسا به شکم خویش از گرسنگی سنگ می‎بست. هر چه حاضر بود می‎خورد، و هر چه به دست می‎آمد بازنمی گرداند، دو نوع لباس نمی پوشید، یک لباس بلند تیره رنگ یمنی می‎پوشید با یک جبه بافته شده از پشم و نخهای ضخیم پنبه و کتان، بیشتر لباسهایش سفید بود، دستاری زیر کلاه خودش می‎پوشید و پیراهن را از سمت راستش یعنی آستین راست می‎پوشید، برای روز جمعه لباس مخصوص داشت، و هرگاه لباس نو می‎پوشید لباسهای کهنه خویش را به فقیر می‎داد، عبائی داشت که به هنگام نشستن آن را دولا می‎کرد و بر روی آن می‎نشست. یک انگشتر نقره در انگشت خنصر دست راست خود می‎کرد، خربزه را دوست می‎داشت، و از بوی بد بسیار ناراحت می‎شد، به

ناوبری کتاب