حاکم مسلمانان امر هلال را به عهده گرفته و تکلیف مسلمانان را روشن مینموده اند، که نمونه هائی از آن را یادآور میشویم:
1- در سنن ابی داود به سند خویش از عکرمه، از ابن عباس آمده است که گفت:
"عرب بادیه نشینی نزد پیامبراکرم (ص) آمد و گفت: من هلال را دیدم - حسن در روایت خود میگوید: یعنی هلال رمضان را - پیامبر فرمود: آیا شهادت میدهی که خدائی جز خداوند وجود ندارد؟ گفت: بلی، فرمود: آیا شهادت میدهی که پیامبر رسول خداست ؟ گفت: بلی، فرمود(ص): ای بلال، در میان مردم اعلان کن که فردا را روزه بگیرند."اتشهد ان لا اله الا الله ؟ قال نعم. قال: اتشهد ان محمدا رسول الله ؟ قال نعم. قال (ص): یا بلال، اذن فی الناس فلیصوموا غدا. (سنن ابی داود 547/1، کتاب صیام، باب شهادت یک نفر بر رؤیت هلال رمضان)
2- از عکرمه نقل شده است:
"مردم یک بار در هلال رمضان شک کردند، تصمیم گرفتند که برنخیزند و روزه نگیرند، پس یک عربی از حره [سنگلاخها و ارتفاعات اطراف مدینه ] آمد و شهادت داد که ماه را دیده است، او را نزد پیامبر(ص) آوردند، حضرت فرمود: آیا گواهی میدهی که خدائی جز خدا وجود ندارد و من پیامبرخدا هستم ؟ گفت: بلی، و شهادت داد که ماه را دیده است، پیامبر بلال را فرمان داد: که در میان مردم اعلان کند که [سحر] برخیزند و فردا را روزه بگیرند."سنن ابی داود 547/1، کتاب صیام، باب شهادت یک نفر بر رؤیت هلال رمضان.
به نظر میرسد این دو روایت یک ماجرا را بازگو میکند و شاید ابن عباس از زنجیره سند دوم افتاده است.
3- از فرزند عمر روایت شده است که گفت: