که خواست در عرفات وقوف کند و یا از آن خارج شود، بلکه آنان در این مسائل همواره به والیان امر از حکام و نمایندگان آنان مراجعه میکرده اند، چنانچه سیره مستمره باقیه از صدر اسلام تاکنون و روایات بسیار زیاد در این زمینه - که برخی از آنها را در آینده یادآور میشویم - گواه بر همین معنی است.
از باب مثال: امور حج که از سوی خلفا به امیرالحاج واگذار میشده و در برخی موارد خود خلفا هدایت آن را به عهده داشته اند و مسلمانان از آنان پیروی میکرده اند، در هیچ جا سابقه ندارد که مسلمانی در ارتباط با وقوف به عرفات با آنان مخالفت کرده باشد یا مسلمانی از مستند حکم حاکم پرسیده باشد که آیا وی بر اساس بینه این روز را عرفه یا عید اعلام کرده یا بر اساس علم شخصی. و در جای خود روشن گردیده که حاکم [واجد شرایط] میتواند طبق علم شخصی خود حکم نماید.
پس اگر امام صادق (ع) در مقبوله از رجوع به قضات جور چونکه طاغوت هستند نهی میفرماید و فقیهی از شیعیان خود را برای رفع نیازمندیهای شیعیان به جای وی میگمارد و همه وظایف قضات را در اختیار وی قرار میدهد، در مورد امر هلال هم باید گفت که اثبات و اعلام آن را در اختیار وی قرار داده است. چنانچه در زمانهای ما هم همین گونه است، و هنگامی که امام عصر(عج) شیعیان خویش را در حوادث واقعه به روات احادیث آنان ارجاع داده باشند، پس چه حادثه و واقعه ای از امر هلال که همه مسلمانان در یک روز به آن نیازمندند مهم تر است ؟!
مگر اینکه گفته شود: مورد پرسش در مقبوله مسائلی نظیر منازعات در دین و میراث است و مسائلی نظیر هلال را دربرنمی گیرد. علاوه بر آن امام فرمود: "اگر او به حکم ما حکم کرد و از او پذیرفته نشد" و در اینکه حکم حاکم در مورد هلال از احکام ائمه (ع) باشد تازه اول کلام است و با این روایت نمی توان آن را اثبات نمود؛ زیرا حکم، موضوع خود را ثابت نمی کند. و در اینجا نکته ای است شایان