صفحه ۱۸۶

داشتم هنگامی که به منزل برمی گردی غذای نیکویی داشته باشی و با تناول آن برای انجام کارهای مردم نیرو بگیری، آنگاه پوشش یکی از سبدها را کنار زدم وی از آن چشید و گفت: غذای نیکویی است ولی باید هنگامی که به محل مأموریت خود بازگشتی همه مسلمانان را از این غذا بخورانی ! گفتم: ای امیرالمؤمنین، قسم به خدائی که تو را به راه صلاح می‎برد اگر من همه اموال "قیس" را هم به آن کار اختصاص دهم این کار عملی نخواهد بود، گفت: پس در این صورت من نیازی به این غذا ندارم."شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ‏35/12

«4- عمر همواره کارگزاران خیانتکار را مورد مؤاخذه و بازخواست قرار می‎داد، یک بار ابوموسی اشعری را مورد بازخواست قرار داد - وی عامل او در بصره بود - به وی گفت: به من گزارش رسیده که تو دارای دو کنیز هستی، و دو گونه به مردم غذا می‎خورانی. آنگاه وی را پس از بازخواست به محل کار خود بازگرداند."شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ‏42/12

«5- وی ابوهریره را مورد مؤاخذه قرار داد و بسیار بر وی سخت گرفت - ابوهریره کارگزار او بر بحرین بود - به وی گفت: آیا نمی دانی که من ترا به بحرین گماشتم در شرایطی که تو پابرهنه بودی و حتی کفش بر پا نداشتی ! اکنون به من گزارش رسیده که تو اسبهایی به قیمت هزار و ششصد دینار فروخته ای ! ابوهریره گفت: ما اسبهایی داشتیم که زاد و ولد کردند و تعداد آنها زیاد شد. گفت: حساب مخارج و مؤونه سال تو معین است و این یک چیز علاوه ای است. ابوهریره گفت: ولی مال شما نیست. گفت: بلی به خدا سوگند پشتت را به درد می‎آورم ! آنگاه برخاست و با تازیانه آنقدر به پشت او نواخت تا خون جاری شد، آنگاه گفت: آن دینارها را بیاور، ابوهریره آنها را آورد و

ناوبری کتاب