صفحه ۱۸۵

امیرالمؤمنین علمل می‎آوردیم ! پس برای وی دو بار بزرگ از خبیص تدارک دیدند و بر دو شتر بار نموده به مدینه فرستادند، عمر گفت: این چیست ؟ گفتند: خبیص است. از آن چشید، دید بسیار شیرین است، به آورنده گفت: آیا همه مسلمانان که در دیار شما هستند از این نوع حلوا می‎خورند؟ گفت: نه. گفت: این دو شتر را با بارشان برگردان. آنگاه به عتبه نوشت:

اما بعد، این خبیص که تو فرستادی از دسترنج پدر و یا دسترنج مادرت نبود، مسلمانان را از آنچه خود می‎خوری بخوران، و هرگز کسی را نورچشمی قرار نده؛ زیرا نورچشمی داشتن و افرادی را بر دیگران ترجیح دادن کار بد و ناپسندی است، والسلام."شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ‏35/12

پیروان خلیفه دوم که خود را منسوب به وی می‎دانند باید به این برخورد توجه نموده و از آن درس بگیرند، کسانی که به عنوان رؤسا و شیوخ بر منابع ثروت و ذخایر مسلمانان چنگ افکنده و اموال عمومی مسلمانان را اسراف و تبذیر نموده و در جهت امیال شخصی خود به کار می‎گیرند، در بهترین نقاط امریکا و اروپا با قیمت های بسیار گران برای خود باغ و خانه و ویلا می‎خرند و وسائل عیش و عشرت و فحشاء را برای خود فراهم می‎آورند ولی مسلمانان در گوشه و کنار کشورهای اسلامی با انواع فقر مالی و بهداشتی و خبری و فرهنگی دست و پنجه نرم می‎کنند، باید به اینان گفت: اگر دین ندارند حداقل در دنیای خود آزادمرد باشند.

«3- باز از عتبة بن فرقد روایت شده که گفت: برای عمر از بلاد فارس حلوائی در سبدهای بزرگ فرستادم، گفت: این چیست ؟ گفتم: غذایی نیکو که برای شما آورده ام، گفت: وای بر تو! چرا فقط برای من ؟ گفتم: تو فردی هستی که نیازمندیهای مردم را از همان ابتدای صبح پاسخگو می‎باشی، من دوست

ناوبری کتاب