عمر گفت: ای حفصه، به من بگو نرمترین فراشی که برای پیامبرخدا(ص) گستردی و بهترین غذائی که آن حضرت نزد تو تناول نمود چه بود؟
گفت: درسال جنگ خیبر ما یک عبای وصله دار تهیه کردیم که من آن را برای پیامبراکرم (ص) میگستردم و آن حضرت بر آن استراحت میفرمود، یک شب در زیر آن چیزی نهاده و آن را بر افراشته تر کردم. چون صبح شد فرمود: امشب زیرانداز من چه بود؟ گفتم: همان زیرانداز هر شب مگر اینکه امشب آن را برافراشته تر کردم تا برای استراحت نرمتر باشد. حضرت فرمود: آن را به حالت اول برگردان که نرمی آن امشب مرا از نماز بازداشت...
یک روز نیز ما یک من آرد جو داشتیم من سبوس آن را گرفتم و نان تهیه کردم و از ظرف روغنی که داشتیم آن را با روغن آغشته کردم، درهمان حال که حضرت تناول میفرمود "ابودرداء" وارد شد و گفت: میبینم که روغن شما کم است، ما یک خیک روغن داریم، حضرت فرمود: آن را بیاور، ابودرداء آن را آورد، حضرت از آن روغن بر نان ریخت و تناول فرمود، و این بهترین طعامی بود که آن حضرت (ص) نزد من تناول فرمود.
از چشمان عمر اشک سرازیر شد و گفت: به خدا سوگند من چیزی فراتر از این عبا و این غذا برای آنان فراهم نمی کنم، و این فراش رسول خدا(ص) و این طعام اوست."شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید 34/12
«2- چون عتبة بن فرقد [به عنوان حاکم ] در آذربایجان وارد شد برای وی حلوای مخصوصی به نام "خبیص" آوردند، چون وی از آن حلوا خورد آن را بسیار شیرین و خوشمزه یافت، گفت: چه خوب بود از این حلوا برای