صفحه ۱۸۳

"منذربن جارود" عامل خویش بر اصطخر فارس، آن حضرت به وی نوشت:

"اما بعد، همانا صلاحیت و فضایل پدرت مرا نسبت به تو فریفت، و مشخص شد که تو همواره از هوای نفست پیروی می‎نمائی... آنگاه که نامه من به تو رسید به سوی من حرکت کن، والسلام."اما بعد، فان صلاح ابیک غرنی منک فاذا انت لا تدع انقیادا لهواک ... فاقبل الی حین تنظر فی کتابی، والسلام. فاقبل فعزله و اغرمه ثلاثین الفا. (تاریخ یعقوبی ‏179/2) احتمال دارد این غرامت غرامت اموالی باشد که از بیت المال حیف و میل کرده یا اینکه این غرامت یک نوع تعزیر مالی باشد به خاطر کارهای ناشایستی که انجام داده، که در مبحث تعزیر مالی می‎توان به این روایت استناد کرد، ولی ظاهر "اغرام" این است که در مقابل بدهکاریهای او به بیت المال او را وادار به پرداخت غرامت فرموده. (الف - م، جلسه 283 درس)

پس از رسیدن نامه، وی به خدمت آن حضرت (ع) رسید؛ آن بزرگوار وی را برکنار کرد و به پرداخت سی هزار [درهم یا دینار؟] جریمه نمود. این نامه با کمی تفاوت در نهج البلاغه آمده است."نهج البلاغه، فیض 1073/، لح 461/، نامه 71

و اگر کسی در این زمینه کاوش کند شاید به نمونه هائی بیش از آنچه ما در اینجا یادآور شدیم دست یابد.

پایان سخن

در اینجا مناسب است بخشی از آنچه را ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه خویش در ارتباط با این موضوع از خلیفه دوم آورده است [به ویژه برای آگاهی برادران اهل سنت ] در چند محور یادآور شویم:

«1- هیئت بلندپایه ای از افراد سرشناس از شهرهای دور بر عمر وارد شدند، عمر زیراندازی از عبا برای آنان گسترد و غذای خشکی نزد آنها نهاد، دخترش

ناوبری کتاب