این دو روایت را "ابن عساکر" نیز در تاریخ خود آورده است.ر.ک . تاریخ ابن عساکر، زندگی امام علی بن ابی طالب (ع) 187/3
22- در تاریخ ابن عساکر به سند خود از مجمع التیمی آمده است که گفت:
"علی بن ابی طالب (ع) شمشیر خود را به بازار آورد و فرمود: چه کسی از من این شمشیر را خریداری میکند؟ به خدا سوگند اگر چهار درهم داشتم که با آن پیراهنی خریداری کنم آن را نمی فروختم."خرج علی بن ابی طالب (ع) بسیفه الی السوق فقال: من یشتری منی سیفی هذا؟ فلوکان عندی اربعة دراهم اشتری بها ازارا مابعته. (تاریخ ابن عساکر، زندگانی امام علی بن ابی طالب (ع) 189/3)
23- باز در همان کتاب به سند خود از سفیان آمده است که گفت:
"علی (ع) [برای زندگی خود] آجری بر آجر، خشتی بر خشت و چوبی بر چوب نگذاشت، اگر چه غله های آن حضرت را از مدینه با جوالهائی میآوردند [از مزرعه و باغهائی که در زمان خانه نشینی با دست خود احداث فرموده بود.]"ما بنی علی آجرة علی آجرة و لالبنة علی لبنة و لا قصبة علی قصبة، و ان کان لیؤتی بحبوبه من المدینة فی جراب. (تاریخ ابن عساکر، زندگانی امام علی بن ابی طالب (ع) 188/3)
24- در کتاب جمل شیخ مفید آمده است:
"ابومخنف لوط بن یحیی از رجال خود نقل کرده که گفت: چون امیرالمؤمنین (ع) خواست به کوفه حرکت کند در میان اجتماع مردم بصره به پاخاست و فرمود: ای مردم بصره، بر من چه اعتراضی دارید؟ آنگاه به پیراهن و ردای خود اشاره کرد و فرمود: به خدا سوگند این دو از نخهائی است که