صفحه ۱۶۱

بیت المال را برای روز تنگنا و سختی ذخیره کند! و نفس اماره همیشه انسان را به بدی می‎کشاند و راه توجیه و گریز را پیش پای انسان می‎گذارد، الا ما رحم الله، تا آنجا که برخی گفته اند: "و کفی المراء نبلا ان تعد معایبه - و خوبی مرد را این بس که بشمارند بدیهایش."

آیا در هر زمان نمونه هائی مشاهده نشده که بزرگان از علم و دین که زمانی افراد مخلص و پایبند به موازین اسلامی بوده اند پس از آنکه دنیا به آنان روی آورده و اموال مردم در اختیار آنان قرار گرفته چگونه خود و یا اولاد و اطرافیان آنها با توسل به برخی توجیهات به اسراف و تبذیر پرداخته و اموال عمومی را به خود اختصاص داده و روی هم انباشته اند؟ از وسوسه ها و توجیهات نفس همواره به خدا پناه می‎بریم.

ولکن با همه این احوال بسیار مشکل است که بگوئیم طرف سخن در این دو خطبه، عبدالله بن عباس است.البته همان گونه که استاد - حفظه الله - در اینجا و پیش از این اشاره فرمودند بسیار مشکل است که شخصیت زیرک و بزرگواری همانند ابن عباس را بتوان به اختلاس از بیت المال و فرار از بصره و خوشگذرانی درمکه و طائف آن هم در آن سن و سال و در زمان خلافت و حکومت حضرت علی (ع) متهم نمود، زندگانی درخشان ابن عباس را تا آنجا که تفسیرهای مختلف قرآن، خطبه های متعدد نهج البلاغه، کتابهای تاریخی و شواهد و قرائن و بررسی اوضاع سیاسی و اجتماعی آن زمان برای ما مجسم می‎کند، شخصیت آگاه و روشن ضمیری است که سرد و گرم حوادث را چشیده و از کورانهاو حوادثی هولناک که بسیاری در آن غلطیده اند سربلند بیرون آمده است. ابن عباس هنگامی که مسلمانان در شعب ابی طالب سخت ترین دوران زندگی خود را می‎گذراندند به دنیا می‎آید، پدرش عباس عموی پیامبراکرم (ص) نام او را عبدالله می‎گذارد، قنداقه او را که دست مبارک پیامبر(ص) می‎دهند، طبق نقل "اسد الغابة" آن حضرت به وی دعا می‎کند و می‎فرماید: اللهم علمه الحکمة - خدایا حکمت را به او بیاموز - پس از وفات پیامبراکرم (ص) در کنار پدرش عباس، به علی (ع) وفادار می‎ماند و نزد آن حضرت علم فقه و تفسیر و تأویل قرآن را می‎آموزد، و خود جلسه درس تشکیل می‎دهد، تا جائی که طبق نقل استیعاب به هنگام تدریس از کثرت شاگردان راه عبور و مرور بسته می‎شود. ابووائل می‎گوید: عبدالله بن عباس در موقع حج خطبه ای برای ما خواند و سوره نور را عنوان کرد و از اول تا آخر سوره را به گونه ای تفسیر نمود که با خود گفتم: اگر مردم ترک و روم و فارس سخنان او را می‎شنیدند، همه اسلام را قبول می‎کردند. ابن اثیر می‎نویسد: "ابن عباس به ولایت و امامت امام علی (ع) معتقد بود و آن حضرت را خلیفه بلافصل پیامبر(ص) می‎دانست و بارها در برخورد با سه خلیفه دیگر از این مسأله دفاع نمود؛ و پس از آنکه امام (ع) به خلافت ظاهری رسید و مردم با آن حضرت بیعت کردند، وی همواره در رکاب آن حضرت بود و در جنگ جمل شرکت فعال داشت و امام او را برای اتمام حجت و مناظره پیش طلحه و زبیر و عایشه فرستاد و او با بیان شیوا و اطلاعات وسیعی که داشت آنها را محکوم نمود." پس از شکست اصحاب جمل و متلاشی شدن لشکر بصره، امام (ع) وی را به عنوان استاندار آن سامان معین نمود، که نامه شماره 18 و 76 نهج البلاغه مربوط به همین دوران می‎باشد. به هنگام جنگ صفین ابن عباس به همراه سپاه بصره به کمک امام (ع) می‎شتابد و فرماندهی یک بخش عمده از سپاه امام را به عهده می‎گیرد، و به هنگام فتنه حکمیت که خوارج ابوموسی اشعری را به عنوان مذاکره با عمروعاص مطرح می‎کردند آن حضرت ابن عباس را به عنوان نماینده خود پیشنهاد می‎کند و چنانچه در خطبه 238 نهج البلاغه آمده می‎فرماید: فادفعوا ما فی صدر عمر بن العاص بعبدالله ابن عباس - آنچه در سینه عمروعاص می‎گذرد را به وسیله ابن عباس دفع کنید - که این خود بیانگر زیرکی و درایت ابن عباس و عنایت امام (ع) به اوست. در طول جنگ صفین چنانچه در کتاب "وقعة الصفین" آمده معاویه و عمروعاص نامه های متعددی برای نرم کردن و فریب وی می‎نویسند ولی هر بار از وی جواب قاطع و دندان شکنی می‎شنوند و مورد سرزنش وی قرار می‎گیرند، که متن آن نامه ها در کتاب مزبور آمده است. در ماجرای خوارج چنانچه در نامه 77 نهج البلاغه آمده امام ابن عباس را برای مذاکره و مباحثه با آنان می‎فرستد، که وی به شایستگی از انجام این مأموریت برمی آید و شبهات آنان را پاسخ می‎گوید. پس از شهادت محمد ابن ابوبکر در مصر توسط ایادی معاویه و عمروعاص، امام (ع) درد دل خود را طی نامه ای برای ابن عباس می‎نویسد، و نیز به هنگام مراسم حج به وی مأموریت می‎دهد که به نمایندگی از سوی آن حضرت در مراسم حج شرکت کند و تبلیغات ایادی معاویه را خنثی نماید... ابن عباس تا هنگام شهادت علی (ع) استاندار بصره بود و پس از شهادت آن حضرت نیز بر همین مسئولیت باقی ماند و در بیعت گرفتن از مردم برای امام حسن (ع) نقش بسزائی داشت. پس از شهادت امام حسن (ع) نیز چنانچه در ناسخ التواریخ جلد مربوط به زندگی امام حسین (ع) آمده، در مدینه در کنار امام حسین (ع) زندگی می‎کرد و مردم را در جهت بیعت نکردن با یزید تشویق می‎نمود، و به هنگام حرکت امام حسین (ع) از مکه به طرف کربلا ابن عباس طبق دستور امام (ع) برای زیر نظر گرفتن اوضاع مدینه به طرف مدینه حرکت نمود. و در نهایت در زمان امام سجاد(ع) دار فانی را وداع گفت. علاوه بر آنچه گفته شد بسیاری از بزرگان شیعه شخصیت ابن عباس را مورد تأیید و توثیق قرار داده اند، که نمونه هائی از کلمات آنان را به نقل از کتاب شخصیت بزرگ اسلامی "عبدالله بن عباس" از نظر می‎گذرانیم: 1- علامه حلی می‎گوید: ابن عباس از اصحاب رسول اکرم (ص) و دوستداران امام (ع) و شاگرد آن حضرت بود. جلالت و قدر و اخلاص او به امیرمؤمنان مشهورتر از آن است که پوشیده بماند، و "کشی" در قدح او اخباری نقل کرده است که ما جواب آنها را در رجال کبیر دادیم. 2- شهید ثانی می‎گوید: آنچه شیخ کشی در قدح ابن عباس آورده پنج حدیث می‎باشد که همه آنها ضعیف است. 3- صاحب معالم فرزند شهید ثانی می‎گوید: احادیثی که بر قدح ابن عباس نقل شده ضعیف است؛ و چون عبدالله بن عباس دارای فضایل فراوانی بوده است، مورد حسد قرار گرفته و نسبت های ناروا به او داده شده که همه بهتان است. 4- مرحوم اردبیلی در جامع الروات و صاحب وسایل الشیعة در جزء بیستم وسائل ابن عباس را توثیق نموده و نظر علامه را اختیار کرده است. 5- در جلد دوم الاصابه صفحه 324 آمده است که: ابن عباس از طرف علی (ع) تا روز شهادت آن حضرت والی بصره بود. 6- ارشاد مفید و کشف الغمه و مقاتل الطالبیین و بحار الانوار می‎نویسند: امام حسن (ع) پس از شهادت حضرت علی (ع) ابن عباس را بر خلافت بصره باقی گذاشت. خلاصه کلام اینکه: ابن عباس کسی است که معاویه را برای مصرف بی رویه بیت المال مسلمین همواره مورد انتقاد قرار می‎داد و پیوسته در طول زندگی مردم را به اطاعت از مولای متقیان علی (ع) دعوت می‎نمود و اتهاماتی اینچنین به هیچ وجه بر شخصیت والای او زیبنده نیست. و شاید جعل احادیث دروغ و طرح اتهاماتی از این قبیل، برای شخصیت های باسابقه و افراد وفاداری نظیر ابن عباس از سوی دستهای مرموز و تبلیغاتچی های معاویه و عمروعاص و به طور کلی حزب مرموز اموی صورت گرفته، تا هویت تاریخی و فرهنگی اینان را با انگها و برچسب های مختلف لکه دار کند و از چشم مردم بیندازد؛ چنانچه معاویه در ارتباط با شخص امیرالمؤمنین (ع) هم همین شیوه را در پیش گرفت و آنقدر تبلیغات دروغ و جو مسموم علیه امام (ع) در شام به وجود آورد که هنگامی که مردم شام می‎شنوند حضرت علی (ع) به هنگام نماز در محراب عبادت ضربت خورده و در اثر آن به درجه شهادت رسید، با تعجب از یکدیگر می‎پرسند مگر علی نماز هم می‎خواند؟! در هر صورت طرف سخن در این دو خطبه بسیار بعید است که ابن عباس باشد، شاید مورد خطاب همان عبیدالله بن عباس و یا شخص دیگری باشد، والله العالم. (مقرر) و اثر عملی و شرعی هم بر این موضوع مترتب

ناوبری کتاب