صفحه ۴۵

نوع روایات نیز در ادامه همین مباحث آورده خواهد شد:

1- در فصل خصومات از کتاب صحیح بخاری با سند ویژه او از ابوهریره روایت شده که ابوهریره چنین گفت:

"رسول خدا(ص) دسته ای سواره را به سوی منطقه نجد فرستاد که هنگام بازگشت مردی از بنی حنیفه را دستگیر کرده و با خود به مدینه آوردند. او رئیس اهل یمامه بود و ثمامة بن اثال نامیده می‎شد. او را به یکی از ستونهای مسجد بستند [که فرار نکند]، رسول خدا(ص) وقتی او را دید [بدون آنکه به بسته شدن و محبوس گردیدنش اعتراض کند] فرمود: چه خبر داری ثمامه ؟ جواب داد: ای محمد خیر است، سپس داستان را بیان کرد. بعد از آن رسول خدا(ص) فرمود: ثمامه را رها کنید."صحیح بخاری ج ‏62/2، کتاب فی الاستقراض و اداء الدیون، باب التوثیق ممن تخشی معرته.

2- باز در همان کتاب آمده است:

"از پیامبر نقل می‎شود که می‎فرمود: "سرپیچی شخص دارا و خودداری او از پرداختن بدهی دیگران، عقوبت و آزار و آبروی او را حلال می‎کند." سفیان گفته است: منظور از حلیت آبرو این است که شخص طلبکار [در ملا عام ] به او بگوید: چرا بدهی مرا نمی دهی و از پرداخت آن طفره می‎روی ! و منظور از حلیت آزار او نیز حلیت زندانی کردن اوست."صحیح بخاری ج ‏58/2، کتاب فی الاستقراض و اداء الدیون، باب لصاحب الحق مقال. متن کلام رسول خدا(ص): "لی الواجد یحل عقوبته و عرضه...". اصل واژه "لی"،"لوی" بوده است، به خاطر پرهیز از لنگی در کلام و برای رعایت قاعده ای که می‎گوید در این موارد باید "واو" تبدیل به "یاء" شود، "واو" آن تبدیل به "یاء" گردیده و در یاء دوم ادغام شده است. (از افاضات معظم له در جلسه 237 درس فقه)

همانند این روایت را ابوداود و ابن ماجه نیز نقل کرده اند و ما آنها را در مبحث یازدهم این کتاب ضمن نقل روایات مربوط به موارد زندان در دین آورده ایم.

3- ابوداود با سند ویژه خود روایت کرده است از بهز بن حکیم، او نیز از پدر و جد خود که:

ناوبری کتاب