خوردیم. اما در این میان پنهان ماندن اخبار کشور از ما بزرگترین و قویترین عامل سقوط و زوالمان بود."مروج الذهب ج 194/2. در تأیید و تبیین بیشتر این مطلب که زمامدار مسلمین باید شخصا بر مسائل تجسس و اطلاعات دقت و اشراف مستقیم داشته باشد و چندان به حرفهای دیگران اعتماد نکند وگرنه نرسیدن اخبار درست به او به مرور زمینه سقوط و زوال حکومت را فراهم خواهد آورد، یک روایت تاریخی را هم که آن را قلقشندی در کتاب صبح الاعشی ج 162/10 به بعد درج کرده در اینجا میآوریم: "از پیرمرد باتجربه ای پرسیدند: علت زوال حکومت بنی امیه و روی کار آمدن بنی عباس چه بود؟ او جواب داد: تا زمانی که اخبار کشور به گونه دست نخورده و صحیح به آنان میرسید، حکومتشان پابرجا بود؛ لکن زمانی که اخبار کشور به گونه صحیح به دست زمامداران بنی امیه نرسید، حکومتشان ساقط گردید. نمونه بارز آن داستان "نصر بن سیار" حاکم اموی خراسان است که با خروج ابومسلم (طرفدار بنی عباس) بر او سقوط بنی امیه آغاز گردید. داستان آن از این قرار است که ابومسلم و سیاهپوشان در منطقه خراسان فعالیت میکردند و با جدیت مردم را به شورش بر ضد بنی امیه و به هواداری بنی عباس دعوت میکردند و با نصر بن سیار درگیر بودند. نصر بن سیار که از نظر مقررات کشوری نمی توانست به طور مستقیم با خلفای بنی امیه ارتباط برقرار کند بلکه از نظر ارتباطی و اطلاعاتی زیر نظر والی عراق به نام "یزید بن عمر بن هبیره" بود، اخبار ابومسلم و سیاهپوشان را به "ابن هبیره" میفرستاد. از طرف دیگر چون ابن هبیره، نصربن سیار را رقیب بالقوه خود میپنداشت این اخبار را به دستگاه خلافت منتقل نمی کرد