نکته مهمی که باید در اینجا یادآوری شود اینکه: واجب است آن کسی که برای شغل نقابت و عرافت (یعنی رابط و واسطه مردم و حکومت و امام بودن) برگزیده میشود، فردی عاقل و خردمند، باهوش و بافطانت، مورد اعتماد، راستگو، عادل، صریح اللهجه و استوار باشد، و شخصیت و هیبت قیافه و مقام امام مسلمین او را تحت تأثیر قرار ندهد و مرعوب نسازد، تا بتواند همه دیده ها و شنیده های خود را به درستی بازگو کند. و لازم است چنین شخصی با مردم حشر و نشر عادی و طبیعی داشته باشد، و در محافل و مجامع آنان و محل کسب و کار و بازارشان به طور عادی با آنها معاشرت و برخورد داشته باشد، تا از این رهگذر بتواند به نیازمندیها و توقعات آنان کاملا پی ببرد، و نابسامانی های موجود در زندگی آنان را مشاهده کرده و بدون واسطه درک کند، و آنها را به امام مسلمین گزارش نماید تا در حد امکان در رفع آن مشکلات اقدام مقتضی به عمل آید.
نباید تمام هم و غم و کوشش نقیب و عریف این باشد که سیاست حکومت را توجیه کنند و مردم را ساکت نمایند، تا از این طریق رضایت خاطر حکومت و حکومتگران را به دست آورده و مردم را از اظهار حق بازدارند، بلکه باید مشکلات واقعی مردم و جامعه را به دولت منعکس ساخته و او را از گمراهی و ناآگاهی نسبت به اوضاع جامعه نجات بدهند.حضرت استاد دام ظله العالی در مبحث استخبارات به ویژه مبحث ابتکاری و جالب خود درباره "نقابت و عرافت" هرچند که به گونه گسترده و ژرفی مسائل آن را مورد کنکاش و پژوهش قرار داده و گره های ناگشوده آن را گشوده اند، با این حال ظاهرا یک عنوان از موضوعات و مباحث استخبارات در تاریخ حکومتهای اسلامی بحث نشده مانده است، و آن مبحث مربوط به "برید" است. بنابراین بایسته است که به عنوان استدراک در اینجا سخن فشرده و کوتاهی درباره معرفی برید داشته باشیم. گاهی چنین توهم میشود که "برید" موجود در تاریخ حکومتهای اسلامی همانا "پست" کنونی است، لکن واقعیت این است که این درست نیست، بلکه "برید" تشکیلات امنیتی حکومتها در تاریخ مسلمین بوده است که فقط مراسلات و اسرار حکومتی را حمل و نقل میکرده است و جنبه اطلاعاتی برای حکومتها داشته است. طبق مفاد برخی از روایات این تشکیلات استخباراتی از زمان خلفای راشدین (دست کم از دوره عثمان به بعد) در میان مسلمین معمول و شناخته شده بوده است. چنانکه در مسند احمد بن حنبل روایت شده است که آنگاه که در سرزمین ربذه گروهی از مسلمانان حاضر شدند ابوذر غفاری (ره) وصیت کرده و فرمود: "شما را به خدا سوگند اگر در میان شما کسی دارای مشاغل امیری و عرافت و یا برید میباشد، مرا تکفین نکند." (مسند احمد ج 166/5) بنابراین در آن زمان شغل برید بودن رایج بوده است که ابوذر چنین وصیتی کرده است. لکن گسترش آن به عنوان یک نهاد امنیتی و خبریابی در میان مسلمین به دوران بنی امیه و بنی عباس برمی گردد، که "دیوان برید" در دستگاه خلافت از قدرتمندترین نهادهای حکومتی بوده است. شرح وظایف دیوان برید در اغلب کتابهای خراجیه موجود است. یکی از محققین معاصر عرب به نام "عارف عبدالغنی" در کتاب خود به اسم "نظم الاستخبارات عند العرب و المسلمین" (چاپ بیروت مؤسسه الرسالة) بحث مستوفی و بسیار مفصلی درباره شیوه کار نهاد اطلاعاتی موسوم به "برید" انجام داده است. (از صفحه 151 تا صفحه 190) اکنون برای روشن شدن شیوه کار خبریابی و خبررسانی مأموران در نهاد موسوم به "برید" برخی از وقایع مربوط به آن را به نقل از کتاب یادشده در اینجا ترجمه و درج میکنیم: "در زمان خلفا مأموران خاصی وجود داشتند که در نقاط مختلف کشور پراکنده شده بودند. آنان که در آن زمان "وکلا و مخبرین" نامیده میشدند کارشان این بود که در زمینه های مختلف اخبار را گردآوری کنند و به عامل برید بدهند."(صفحه 158) "قره بن شریک" (والی مصر در سالهای 90_96 ه-.) در تمام نقاط مصر مأمورین برید را به کار گماشت و به آنان دستور داد تا درباره وضعیت خراج و نحوه گردآوری آن توسط عاملین خراج خبر و گزارش تهیه کنند. مأمورین برید نیز تمام اخبار کوچک و بزرگ شهرها و روستاهای مصر را برای او مینوشتند. او در تعیین مقدار خراج و شیوه وصول آن بر آن اطلاعات و اخبار تکیه میکرد."(صفحه 170) "طبری روایت کرده است که در زمان منصور عباسی، عاملین برید از نقاط مختلف برای او اخبار جمع کرده و میفرستادند. آنان به طور مرتب و منظم راجع به قیمت گندم، حبوباب، پوست و راجع به قیمت هر نوع خوردنی خبر جمع کرده و برای او میفرستادند؛ چنانکه آنان درباره نحوه قضاوت قاضیان در نواحی مختلف و درباره زندگی و رفتار والی (استانداران و فرمانداران مناطق) و درباره مسائل مربوط به بیت المال و کلا درباره همه حوادث و پیشامدها خبر جمع کرده و گزارش میکردند." (صفحه 157 به نقل از تاریخ طبری ج 171/8) قدرت صاحب برید در حکومت عباسیان آنچنان زیاد بود که حتی نسبت به نزدیکان خلفا و ولیعهد آنان نیز سختگیری کرده و درباره رفتار و حرکات آنان برای شخص خلیفه گزارش میفرستاده اند. خبر ذیل از آن نمونه هاست: "شاعری به نام مؤمل محاربی میگوید: مهدی عباسی در ری ساکن بود و ولایت عهدی منصور را نیز داشت. من در مدح او شعری سروده و در ری برایش خواندم. مهدی دستور داد به من بیست هزار درهم صله و جایزه بدهند. صاحب برید آن را برای منصور گزارش کرد. منصور به کاتب مهدی فرمان فرستاد که آن شاعر را پیش من بفرستید، اما آن زمان از آنجا رفته بودم. مأموران او در بغداد مرا شناسایی کرده و دستگیر نمودند و....، وقتی که مرا پیش منصور بردند او دستور داد آن شعر را بخوانم و من خواندم. گفت: شعرت خوب است اما صله آن بیست هزار درهم نیست. دستور داد از آن مقدار فقط چهارهزار درهم را به من دادند، بقیه آن را بازپس گرفتند و گفتند و...." (صفحه 165، به نقل از الاغانی ج 255/22) باز در آن کتاب (صفحه 167) به نقل از الفهرست ابن ندیم 242/ درباره فعالیت مأمورین "برید" برای شناسایی و کشف منصور حلاج که فراری شده بود چنین نقل کرده است: "به خط ابوالحسن بن سنان خواندم که نوشته بود: داستان حلاج در سال 299 ه- پیش آمد که او فراری شده و اخبارش همه جا منتشر گردید. کیفیت دستگیری او بدین گونه بود که روزی رئیس برید شوش