چنانکه ملاحظه فرمودید این حدیث دلالت دارد به همان مطلبی که ما قبلا درباره علت نکوهش عرافت در برخی از روایات گفتیم. و آن اینکه: دلیل این نکوهش این بوده است که در گذشته اغلب کسانی که این شغل را میپذیرفته اند، در خدمت سلاطین و فرمانروایان جور و ستم بوده اند، و از طریق تصدی این منصب مرتکب گناه و معصیت میگردیده اند. چون آنان مردان و زنان مؤمن و پاکباخته را که حکومتهای جائر نمی شناختند، به دستگاه هیأت حاکمه معرفی میکردند، در نتیجه حکومتها نیز خون آنان را میریختند؛ لذا شأن این قبیل روایات که در نکوهش شغل عرافت وارد شده، درست به گونه ای است که روایات نکوهش کننده حکومت و امارت دارند. اگر این احادیث معنائی جز این داشته باشد، لازمه اش این است که جامعه مسلمین همیشه بدون حاکم و مدیر و بدون عریف بماند؛ در حالی که پذیرفتن مقام حکومت و عرافت در صورتی که کسی برای پذیرفتن آنها نباشد، بر انسان واجب میگردد، و این مطلبی است بسیار روشن.
9- در دعائم الاسلام از امیرالمؤمنین علی (ع) نقل شده است که فرمود: