صفحه ۳۶۴

2- صاحب تراتیب الاداریه می‎گوید:

"در کتاب "الاصابة" در ضمن زندگینامه سعد بن زراره از طریق "حاکم" روایت کرده است که زمانی که این شخص (سعد بن زراره) از دنیا رفت بنی نجار نزد رسول خدا(ص) آمده و گفتند: یا رسول الله، نقیب ما مرده است، نقیبی برای ما تعیین بفرما.

پیامبراسلام به آنان فرمود: من نقیب شما هستم. الخ. و شبیه این روایت ضمن شرح حال این شخص (سعد بن زراره) در کتاب الاستبصار نیز آمده است."تراتیب الاداریة ج 236/1

معنی کلمه "نقیب" را بعد به تفصیل باز خواهیم گفت.

3- در سنن ابی داود [در مبحثی که تحت عنوان "باب العرافة" باز کرده ] با سند خود از "غالب القطان"، از مردی، از پدرش، از جدش روایت کرده است که: آنان در اطراف یکی از آبشخورها زندگی می‎کردند، وقتی خبر ظهور اسلام به آنان رسید رئیس قبیله و صاحب آبشخور صد شتر به قوم خود داد تا اسلام بیاورند، آنها نیز مسلمان شدند، و شترها نیز در میانشان تقسیم شد. آن مرد سپس از کار خود پشیمان شد و خواست شترها را باز پس بگیرد؛ لذا پسر خود را نزد پیامبراسلام (ص) فرستاد و به او سفارش نمود که به نزد پیامبر برو، و... و به او بگو:

"پدر من پیرمردی کهنسال است، و او عریف آب است، پدرم از شما درخواست می‎کند که منصب عرافت این آب را بعد از او برای من تعیین بفرمایید. پسرش به نزد پیامبر آمد و گفت:... پدرم پیر کهنسالی است و عریف آب است، و از شما می‎خواهد بعد از خودش مرا برای این منصب معین کنید.

در پاسخ او پیامبر فرمود:

ناوبری کتاب