2- صاحب تراتیب الاداریه میگوید:
پیامبراسلام به آنان فرمود: من نقیب شما هستم. الخ. و شبیه این روایت ضمن شرح حال این شخص (سعد بن زراره) در کتاب الاستبصار نیز آمده است."تراتیب الاداریة ج 236/1
معنی کلمه "نقیب" را بعد به تفصیل باز خواهیم گفت.
3- در سنن ابی داود [در مبحثی که تحت عنوان "باب العرافة" باز کرده ] با سند خود از "غالب القطان"، از مردی، از پدرش، از جدش روایت کرده است که: آنان در اطراف یکی از آبشخورها زندگی میکردند، وقتی خبر ظهور اسلام به آنان رسید رئیس قبیله و صاحب آبشخور صد شتر به قوم خود داد تا اسلام بیاورند، آنها نیز مسلمان شدند، و شترها نیز در میانشان تقسیم شد. آن مرد سپس از کار خود پشیمان شد و خواست شترها را باز پس بگیرد؛ لذا پسر خود را نزد پیامبراسلام (ص) فرستاد و به او سفارش نمود که به نزد پیامبر برو، و... و به او بگو:
"پدر من پیرمردی کهنسال است، و او عریف آب است، پدرم از شما درخواست میکند که منصب عرافت این آب را بعد از او برای من تعیین بفرمایید. پسرش به نزد پیامبر آمد و گفت:... پدرم پیر کهنسالی است و عریف آب است، و از شما میخواهد بعد از خودش مرا برای این منصب معین کنید.
در پاسخ او پیامبر فرمود: