صفحه ۳۴۰

استوار و تسخیرناپذیر می‎باشند، و اسلحه و آذوقه بسیار انبوهی گردآورده اند که اگر چندین سال هم در محاصره باشند کفایتشان می‎کند؛ من گمان نمی کنم کسی را یارای جنگیدن با آنها باشد!

[عباد بن بشر فهمید که این مرد شترچران نیست، از قرائن معلوم شد که جاسوس یهودیان خیبر می‎باشد و با دادن این اطلاعات کاذب و ارقام سرسام آور می‎خواهد مسلمین را از حمله به خیبر منصرف سازد. در واقع آن مرد خود را لو داده بود؛ لذا] عباد با تازیانه ای که در دست داشت چندین ضربه به آن مرد زد و گفت: تو دروغ می‎گویی که شترچرانی، بلکه جاسوس یهود خیبری ! راست بگو و اطلاعات درست به من بده وگرنه گردنت را می‎زنم.

اعرابی گفت: بلی، یهود از شما مرعوب شده اند، از شکستی که به یهودیان ساکن یثرب دادید کاملا مرعوب گردیده و در مورد خودشان وحشت زده شده اند، و می‎ترسند با یک حمله آنجا را تسخیر کنید و..."مغازی واقدی ج 640/1

18- درباره جنگ حنین نیز روایتی هست که خلاصه آن از این قرار می‎باشد:

"گفته اند: در این جنگ پیامبر(ص) عبدالله بن أبی حدرد اسلمی را نزد خود فراخواند و به او دستور داد: برو مخفیانه وارد اردوگاه دشمن شو و از وضعیت و تصمیم آنان برای ما خبری بیاور. عبدالله بیرون رفته و سپس وارد اردوگاه دشمن گردید، در آنجا دور زده و در نهایت به ابن عوف برخورد که سران قبیله هوازن نیز در کنار او بودند. او داشت به یاران خود می‎گفت:

.... سحرگاه زود چارپایان، زنان و فرزندان را هرچه زودتر به پشت جبهه منتقل ساخته، سپس صفهای خودتان را هرچه فشرده تر گردانید، غلاف شمشیرهای خود را بشکنید و حمله را آغاز کنید، به گونه ای که گویا همه یکدست هستید. بدانید که فتح و

ناوبری کتاب