[عباد بن بشر فهمید که این مرد شترچران نیست، از قرائن معلوم شد که جاسوس یهودیان خیبر میباشد و با دادن این اطلاعات کاذب و ارقام سرسام آور میخواهد مسلمین را از حمله به خیبر منصرف سازد. در واقع آن مرد خود را لو داده بود؛ لذا] عباد با تازیانه ای که در دست داشت چندین ضربه به آن مرد زد و گفت: تو دروغ میگویی که شترچرانی، بلکه جاسوس یهود خیبری ! راست بگو و اطلاعات درست به من بده وگرنه گردنت را میزنم.
اعرابی گفت: بلی، یهود از شما مرعوب شده اند، از شکستی که به یهودیان ساکن یثرب دادید کاملا مرعوب گردیده و در مورد خودشان وحشت زده شده اند، و میترسند با یک حمله آنجا را تسخیر کنید و..."مغازی واقدی ج 640/1
18- درباره جنگ حنین نیز روایتی هست که خلاصه آن از این قرار میباشد:
.... سحرگاه زود چارپایان، زنان و فرزندان را هرچه زودتر به پشت جبهه منتقل ساخته، سپس صفهای خودتان را هرچه فشرده تر گردانید، غلاف شمشیرهای خود را بشکنید و حمله را آغاز کنید، به گونه ای که گویا همه یکدست هستید. بدانید که فتح و