است. اینان میخواهند بزرگان ما را اسیر کرده و به محمد(ص) بدهند!
از آن طرف یهود بنی قریظه نیز گفتند: نعیم بن مسعود راست میگفته است قریش و غطفان از شکست خود میترسند، و میخواهند در صورت احساس ضعف و ناتوانی به سرزمینهای خود فرار کنند و ما را در دام محمد(ص) و اصحاب او بگذارند.
خداوند این جوری به واسطه نعیم بن مسعود در بینشان اختلاف انداخت. و از طرف دیگر خداوند، توفان و باد بسیار تندی را برانگیخت که قریش و غطفان نمی توانستند در برابر آن ایستادگی کنند."سیره ابن هشام ج 240/3
12- باز در سیره ابن هشام درباره جنگ خندق [و نقش تلاشهای اطلاعاتی و تجسسی مسلمانان به فرمان حضرت رسول (ص) در از هم پاشیدن نیروهای دشمن مهاجم ] مطالبی آمده است که چکیده آن از این قرار است:
"وقتی که رسول خدا(ص) از اختلافی که به واسطه عمل نعیم بن مسعود در بین صفوف دشمن به وجود آمده بود باخبر گشت و پریشانی وضع آنها را شنید، حذیفة بن یمان را مأموریت داد شبانه به طور مخفی به اردوگاه دشمن رفته، ببیند آنان چه میکنند و چه تصمیمی دارند. در این زمینه شخص حذیقه گفته است: پیامبراسلام به جمع ما مسلمین نظر و توجه فرموده و گفت: چه کسی از شما حاضر است میان این قوم [نیروهای دشمن ] رفته و خبری از تصمیم و کار آنان بیاورد؟ از شدت گرسنگی و شدت باد و سرما و شدت ترس کسی پاسخ نداد. وقتی هیچ کس به پیامبر پاسخ نداد، آن حضرت مرا به اسم صدا کرده و فرمود: حذیقه ! برو به طرف دشمن و مخفیانه در بین آنان درآی و ببین چکار میکنند. البته هیچ کار دیگری انجام نده، پس از کسب خبر به نزد ما بیا.
حذیفه گفته است: من رفتم و به طور ناشناس وارد اردوگاه دشمن گردیدم، در